فشردهشدن حاشیه سود به دلیل جهش ۱۱۵ درصدی هزینه وکیوم باتوم/ درآمدزایی ۴۱ درصدی نفت پاسارگاد در معرض تهدید جدی
به گزارش نبض بازار-شرکت نفت پاسارگاد (نماد شپاس)، بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده قیر در ایران، با وجود ثبت رکوردهای درخشان در رشد عملیاتی، اکنون درگیر یک نبرد حیاتی و نابرابر با تورم مواد اولیه است. در شش ماهه اول سال مالی ۱۴۰۴، درآمدهای عملیاتی شرکت ۴۱ درصد رشد کرد و سود ناخالص نیز به مدد آن، ۳۴ درصد افزایش یافت. با این حال، تحلیل دقیق دادههای تجمعی تا پایان مهر ماه نشان میدهد که نرخ خرید ماده اولیه اصلی شرکت، یعنی وکیوم باتوم تجمعی، با رشد خیرهکننده ۱۱۵ درصدی مواجه شده است، در حالی که نرخ فروش قیر نفوذی صادراتی (محصول نهایی) تنها ۸۰.۷ درصد رشد داشته است.


شکاف تورمی – پیشی گرفتن هزینه از درآمد
آنچه در نگاه اول از صورت سود و زیان شش ماهه «شپاس» مشاهده میشود، یک عملکرد مالی موفقیتآمیز است. شرکت با ثبت ۱۲۲.۶ هزار میلیارد ریال درآمد عملیاتی و ۱۶.۷ هزار میلیارد ریال سود ناخالص، توانسته است حجم عملیات خود را به طور قابل ملاحظهای افزایش دهد و ۴۱ درصد رشد درآمد را نسبت به دوره مشابه سال قبل رقم بزند. این امر در وهله اول نویدبخش است؛ اما نگاهی به جزئیات بهای تمام شده، حقایق نگرانکنندهای را آشکار میکند.
۱. عامل اصلی تورم: وکیوم باتوم
هزینه اصلی تولید در «شپاس»، خرید وکیوم باتوم تجمعی از پالایشگاهها است. دادههای تجمعی تا پایان مهر ۱۴۰۴ (هشت ماهه) نشان میدهد که میانگین نرخ خرید این ماده حیاتی به ۲۱۳ میلیون ریال بر تن رسیده است. این نرخ در مقایسه با نرخ ۹۹ میلیون ریالی دوره مشابه سال قبل، یک رشد سرسامآور ۱۱۵ درصدی را نشان میدهد. این بدان معناست که برای تولید همان مقدار قیر، شرکت بیش از دو برابر سال قبل هزینه کرده است.
۲. عدم تناسب در انتقال هزینه به بازار جهانی

در مقابل، «شپاس» به عنوان یک صادرکننده، برای انتقال کامل این فشار هزینه به بازار جهانی قیر، موفقیت نسبی کسب کرده است. نرخ فروش قیر نفوذی صادراتی، که ستون فقرات درآمدی شرکت محسوب میشود، تنها ۸۰.۷ درصد رشد کرده و از ۱۵۷ میلیون ریال به ۲۸۳.۸ میلیون ریال بر تن رسیده است.
اختلاف ۳۴.۳ درصدی بین نرخ رشد هزینهها (۱۱۵٪) و نرخ رشد درآمد (۸۰.۷٪)، پاشنه آشیل «شپاس» است. شرکت نتوانسته است افزایش ۱۱۵ درصدی بهای تمام شده را کاملاً به بازار منتقل کند، و مجبور شده است این تفاوت را از محل حاشیه سود ناخالص خود تأمین کند. این فشردهسازی حاشیه، عملاً بخش بزرگی از رشد درآمد ۴۱ درصدی را صرف جبران تورم هزینهها کرده است.
راهکارهای موقت برای پوشاندن فشار هزینهها
با وجود فشار سنگین بر بهای تمام شده (رشد ۴۲ درصدی)، چگونه سود ناخالص توانست ۳۴ درصد رشد کند و سود خالص نیز ۱۹ درصد افزایش یابد؟ پاسخ در دو بخش غیرعملیاتی و مدیریتی نهفته است:
۱. مدیریت هزینههای سربار: «شپاس» توانسته است هزینههای فروش، اداری و عمومی را به نسبت رشد درآمد، به خوبی کنترل کند. این هزینهها تنها ۷۲ درصد افزایش یافته، که بسیار کمتر از رشد ۱۱۵ درصدی هزینه ماده اولیه است.
۲. تقویت درآمدهای غیرعملیاتی: مهمترین عامل نجات، رشد ۹۰ درصدی "سایر درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی" بوده است. این درآمدها، که میتوانند شامل سود حاصل از سرمایهگذاریها، تسعیر ارز ناشی از داراییهای خارجی یا سایر منافع مالی باشند، نقش یک ضربهگیر قوی را ایفا کرده و سود عملیاتی فشرده شده را تقویت کردهاند تا سود خالص نهایی همچنان رشد کند.
۳. سود هر سهم: به لطف مدیریت هزینههای سربار و تزریق درآمدهای غیرعملیاتی، سود خالص شرکت از ۸.۴ هزار میلیارد ریال به ۹.۹ هزار میلیارد ریال رسید و سود پایه هر سهم (EPS) با ۱۹ درصد رشد، به ۴،۱۶۰ ریال رسید.
چالش پایداری در ماههای آتی

ادامه این وضعیت، پایداری سودآوری در نیمه دوم سال را به شدت زیر سوال میبرد:
شکنندگی سود: درآمدهای غیرعملیاتی ذاتاً پایدار نیستند و نمیتوان برای ادامه رشد در سال مالی بعدی روی آنها حساب کرد. سودآوری پایدار باید از محل سود ناخالص عملیاتی حاصل شود که در حال حاضر، فشرده است.
تهدید تداوم: اگر اختلاف ۱۱۵ درصدی در نرخ خرید و ۸۰ درصدی در نرخ فروش ادامه یابد، حاشیه سود ناخالص شرکت در گزارشهای بعدی ۹ ماهه و ۱۲ ماهه، همچنان کوچکتر خواهد شد. این وضعیت میتواند علیرغم ثبت رکوردهای ریالی فروش بالا، منجر به کاهش سود ناخالص واقعی و در نتیجه، کاهش شدید سود خالص عملیاتی در پایان سال شود.
شپاس با مهارت، توانسته است اثر تورم ۱۱۵ درصدی ماده اولیه را در گزارشهای شش ماهه پوشش دهد. اما این پوشش، موقتی است و بقای سودآوری شرکت در گرو توانایی آن برای مهار نرخ رشد خرید وکیوم باتوم در فصول سرد یا جهش نرخهای فروش صادراتی برای همگام شدن با تورم داخلی خواهد بود. در غیر این صورت، افزایش قیمت قیر در بازارهای جهانی هرگز نمیتواند هزینههای تحمیل شده در داخل را به طور کامل جبران کند.
نقد ساختاری سیاستگذاری در زنجیره ارزش «شپاس»
نخست، سیاست ارزی تضعیف شده: اگرچه «شپاس» محصول خود را با نرخهای جهانی قیر و به دلار میفروشد، اما برای خرید وکیوم باتوم، تابع سیاست قیمتگذاری داخلی بورس انرژی است که خود به نرخهای ارزی دستوری و نرخهای پایه نفت کوره وابسته است. افزایش ۱۱۵ درصدی نرخ خرید وکیوم باتوم، نشان میدهد که قیمتگذاری داخلی ماده اولیه، بسیار سریعتر و با شیب تندتری نسبت به ارزشگذاری جهانی محصول نهایی (رشد ۸۰.۷ درصدی) عمل کرده است. این گسست ساختاری، سودآوری صادراتی را به گروگان گرفته است.
دوم، قربانی شدن توسعه پایدار: اتکای شدید شرکت به درآمدهای غیرعملیاتی (رشد ۹۰٪) برای حفظ صورت سود و زیان، یک اعتیاد مالی خطرناک است. این استراتژی، ریسک پایداری سود در آینده را به شدت افزایش میدهد. وقتی یک شرکت بزرگ و استراتژیک به جای تکیه بر کارایی عملیاتی و کنترل بهای تمام شده، برای جلوگیری از ضرر به دنبال منابع درآمدی فرعی میگردد، نشاندهنده نقص در ساختار سودآوری عملیات اصلی است. این یعنی منابع مالی به جای صرف توسعه و افزایش بهرهوری، صرف جبران ناکارآمدیهای سیاستی میشوند.
در نهایت، فشردگی حاشیه سود در «شپاس» زنگ خطری است که نشان میدهد سود صادرکنندگان بزرگ، به سادگی در زیر چرخهای تورم مهارنشدنی هزینههای داخلی له میشود، حتی اگر در بازارهای جهانی رقیب باشند. این وضعیت، آینده سرمایهگذاری در زنجیره ارزش پالایشگاهها را با ابهام جدی مواجه میکند.