چرا ایران در حلقه ترانزیت منطقه جایی ندارد؟
به گزارش نبض بازار ، یکی از مهمترین الزامات رسیدن به حملونقل پایدار، تکیه بر دادههای ساختارمند و تحلیلپذیر برای تصمیمسازی در سطح کلان است؛ اما در ایران، فقدان زیرساختهای دادهمحور و نبود سیاستهای مشخص در زمینه جمعآوری، مدیریت و بهکارگیری دادههای حملونقل، به مانعی جدی در مسیر توسعه این بخش بدل شده است. کمبود دادههای مدون و قابل تحلیل باعث شده تا بسیاری از فرصتهای سرمایهگذاری در صنعت حملونقل از دست برود؛ چراکه نبود اطلاعات دقیق، امکان ارزیابی ریسک را برای سرمایهگذاران از بین میبرد و آنان را به سمت حوزههایی با شفافیت بیشتر سوق میدهد.
در حالی که در کشورهای پیشرفته با سیاستهای دادهباز و تقویت علوم داده، فضای رقابتی سالم در صنعت حملونقل شکل گرفته و سرمایهگذاریهای مطمئنتر تسهیل شده است، در ایران همچنان فاصله زیادی با این الگوها وجود دارد. اگرچه در سالهای اخیر دیجیتالی شدن بخشی از خدمات حملونقل، حجم دادههای تولیدشده را افزایش داده، اما نبود یک چارچوب مشخص برای استخراج ارزش از این اطلاعات، موجب شده است تا دادهها به منبعی خام و بلااستفاده تبدیل شوند. این خلأ اطلاعاتی، نهتنها فرصتسوزی در جذب سرمایه را رقم زده، بلکه مسیر برنامهریزیهای مؤثر برای بهبود سیستم حملونقل کشور را نیز مسدود کرده است.
ایران با قرار گرفتن در نقطه تلاقی مسیرهای تجاری شرق به غرب و شمال به جنوب، از پتانسیلی برخوردار است که کمتر کشوری در جهان داراست؛ اما سهم این موقعیت، بهجای درآمدزایی و ارتقاء جایگاه بینالمللی، تنها به فهرستی از فرصتهای ازدسترفته ختم شده است. در گفتوگوی اختصاصی «نبض بازار» با آنوش رحام کارشناس حملونقل و ترانزیت، ابعاد مغفولمانده این بحران مزمن و ساختاری واکاوی شده است.
موقعیت بینظیر، بهرهبرداری نزدیک به صفر
رحام با اشاره به ویژگیهای ممتاز جغرافیایی ایران میگوید: «هیچ کشوری در جهان با یک درصد جمعیت و وسعت، تا این اندازه به منابع انرژی، معادن استراتژیک، تابش خورشید، دو دریا و آبهای گرم متصل نیست. ایران میتوانست غیرقابل تحریمترین کشور منطقه باشد، اگر مدیریت منابع و کاهش تنشهای بینالمللی بهدرستی پیگیری میشد.»
او معتقد است ایران این ظرفیت را داشت که به بزرگترین هاب لجستیکی و ترانزیتی منطقه تبدیل شود. با این حال، این پتانسیل نهتنها فعال نشده، بلکه به دلیل ساختارهای ناکارآمد در حال زوال است.
ترانزیت؛ ضامن امنیت سیاسی و اقتصادی
رحام ترانزیت را یک ابزار کلیدی برای امنیت اقتصادی و سیاسی میداند و تأکید میکند: «وقتی کالاهای کشورهای دیگر از سرزمین شما عبور میکنند، ثبات شما برای آنها حیاتی میشود. هر اختلال در مسیر ترانزیتی ایران، به کشورهای زیادی لطمه میزند. اما ما نهتنها این اهرم را تقویت نکردهایم، بلکه از همسایگان ضعیفتر خود هم عقب ماندهایم.»
از دید او، کشورهایی نظیر عراق، آذربایجان و حتی برخی همسایگان جنوبی، امروز در ترانزیت منطقه نقشی فعالتر از ایران دارند، و این، نشانهای آشکار از عقبماندگی لجستیکی کشور است.
وعدههایی که روی کاغذ ماند
در تشریح یک نمونه مشخص، رحام به قرارداد سال ۱۴۰۱ میان ایران و قزاقستان اشاره میکند: «توافقی برای عبور سالانه پنج میلیون تن غلات از مسیر ایران، همراه با ساخت سیلو و اتصال حملونقلی شکل گرفت. قزاقستان بخش زیادی از زیرساختها را تکمیل کرده، اما ایران حتی قراردادها را نهایی نکرده است.»
به گفته او، سرمایهگذاران داخلی در بنادر کشور، درگیر موانع حقوقی، بوروکراسی فرساینده و تنگنظری ساختاری شدهاند و این خود نشانهای از نبود عزم ملی برای اتصال به کریدورهای حیاتی منطقه است.
فقدان دانش لجستیک در تصمیمگیریهای دولتی
به باور رحام، بزرگترین خلأ، بیاطلاعی مدیران دولتی از علم لجستیک و ماهیت تجاری آن است: «دانش لجستیک نزد بازرگانان و فعالان اقتصادی است، نه وزرا و مدیران دولتی. اما مسئولان نهتنها این دانش را نمیپذیرند، بلکه حتی حاضر به شنیدن تجربههای فعالان هم نیستند.»
او میافزاید که در جلسات خارجی، مسئولان ردهبالای کشورها صرفاً برای تسهیل روند سرمایهگذاری حضور مییابند؛ اما در ایران، برعکس، سرمایهگذاران باید به مدیران کمتجربه و فاقد نگاه راهبردی، التماس کنند.
عقبماندگی لجستیکی با قفل درهای سرمایهگذاری
رحام تاکید میکند که بنادر ایران در برابر سرمایهگذاری بسته هستند و بسیاری از فعالان اقتصادی داخلی پس از ورود، در یک فضای بسته و بدون امکان توسعه گرفتار شدهاند. او از این وضعیت بهعنوان «حبس سرمایهگذار در قفس بنادر» یاد میکند و میگوید: «در همین حال، دیگر کشورها با جذب سرمایهگذاری در حال ارتقای موقعیت ترانزیتی خود هستند.»
بدون تغییر نگاه، جهش ممکن نیست
این کارشناس معتقد است صنعت حملونقل ایران برای جهش، نیاز به یک دگرگونی بنیادین دارد: «ما نیازمند یک تغییر پارادایم در حکمرانی ترانزیت هستیم. تا زمانی که ساختارها، قوانین و نهادهای متولی دچار تحول نشوند، نه در بخش جادهای، نه دریایی و نه ریلی، جهش توسعه اتفاق نخواهد افتاد.»
او بر ضرورت کاهش شدید تعداد مقررات، بازنگری در ساختار نهادهای متولی همچون سازمان بنادر، راهآهن و راهداری تأکید دارد و میگوید این تحولات حداقل به یک دهه زمان و اراده سیاسی قوی نیاز دارد.
فرصتهایی که زمان آنها رو به پایان است
ایران هنوز هم از ظرفیتهای فوقالعادهای در صنعت ترانزیت برخوردار است، اما استمرار بیعملی، فرصتها را به تهدید بدل خواهد کرد. در شرایطی که کشورهای منطقه با تمام توان در حال تصاحب سهم بیشتر از تجارت جهانی هستند، وقت آن است که ساختارهای تصمیمگیری در کشور نیز از خواب غفلت بیدار شوند و مسیر ترانزیت را از بحران به فرصت بازگردانند.