تنگه باستانی بهرام چوبین
به گزارش نبض بازار ؛ اثار قلعه های بزرگ داخل تنگه و وجود چهار آب انبار حجاری شده در دل سنگ های عظیم ونیز آثار پلکانی سنگی ودیوار کشی ارتفاعات ورودی تنگه که هنوز هم برج های دیدبانی مشرف بر آن نسبتا دست نخورده باقی مانده از این اثر تاریخی یک میراث ارزشمند ساخته که متاسفانه بر اثر اهمال مسئولین فرهنگی استان در حال ویرانی و تاراج است.
به هر حال این تنگه همانگونه که دربالا عنوان شد به زعم عده ای از اهل فن شکارگاه ییلاقی بهرام چوبین بوده ولی دیوارهای ساروجی و محکم این تنگه و وجود برج های متعدد دیده بانی مخفیگاه بودن قلعه را به ذهن متبادر می سازد تا شکارگاه بودن آنرا. به نظر میرسد عده ای که این تنگه را شکارگاه دانسته اند، بهرام گور شکارچی معروف را با بهرام چوبین اشتباه گرفته اند.
آثار به جا مانده عمدتاً شامل قلعه ای از سنگ و گچ و پلکان بر دیواره های سنگی است. همچنین این مجموعه دارای چهار آب انبار سنگی و ناودانکهای ارتباطی برای نگهداری آب شرب برای مدت طولانی است.
تنگه بهرام چوبین از مناطق گردشگری در فصل بهار و تابستان برای مردم دره شهر و شهرستان های مجاور به شمار می آید.
بهرام چوبین
«بهرام مهران» معروف به بهرام چوبین از قهرمانان ملی ایران در دوران ساسانیان به شمار می رود. او از خانواده اشرافی مهران بود و در ری به دنیا آمد. در دوران ساسانیان بهترین افسران ارتش ایران از خاندان مهران برخاسته بودند.
بهرام به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به چوبین (مانند چوب) معروف شده بود. وی از سوی شاهنشاه ایران، خسرو هرمز فرمانروای چارک شمال غربی بود (یک چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذرپایگان و کردستان).
در آن زمان، ایران به چهار ابراستان تقسیم شده بود که هرکدام را چارک نوشته اند. وی از میهن دوستان بنام ایرانی است که وفاداری خود را به اثبات رسانده است. برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که دودمان سامانیان که باعث احیای فرهنگ و زبان فارسی شد از نسل بهرام چوبین هستند.
بهرام چوبین اولین فرد استفاده کننده از سلاح آتش زا
مورخان تاریخ جنگها، جنگ بلخ در سال 588 را که فاتح آن بهرام چوبین بود، نبردی بی سابقه توصیف کرده اند زیرا در آن، نوعی موشک بکار رفت و به علاوه، یک سپاه کوچک از لحاظ شمار افراد، یک ارتش بسیار بزرگ را شکست داده بود. به نوشته این مورخان، 28 نوامبر سال 588 میلادی در بلخ، ارتش ایران به فرماندهی ژنرال بهرام مهران در جنگ با خاقان «شابه» امپراتور سرزمین های شمال غربی چین که به خراسان بزرگتر دست اندازی کرده بود از سلاح تازه ای که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد.
بهرام چوبین هنگام بازدید از محل فوران نفت خام در ناحیه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربی دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح تعرضی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بی شباهت به راکتهای امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی تختهای که بر پشت قاطر قرارداشت با کشیدن زه پرتاب میشد. طرز پرتاب آن بی شباهت به کمان نبود.
دستگاه از یک زه (روده خشک شده) و چوب گز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار میکردند و دارای یک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکیل میدادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه گیری میکرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهمات رسانی میکرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزه دار دفاع میکردند
درگیری ژنرال بهرام مهران با خسرو پرویز:
مخالفت بهرام چوبین با پادشاه شدن خسرو پرویز که مآلا به پایان عمر امپراتوری ایران در عهد باستان انجامید از فصول آموزنده تاریخ عمومی است. هنگامی که بهرام سرگرم پس راندن خاقانیان به آن سوی کوههای پامیر، و ایجاد استحکامات در مرز سین کیانگ و کاشغرستان امروز بود، شنید که در پایتخت، پسر شاه (خسرو پرویز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برق آسا خود را به تیسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرویز هنوز پایه های سلطنتش را استوار نکرده بود که با ضدیت ژنرال بهرام چوبین رو به رو شد زیرا که بهرام شنیده بود خسرو پرویز بر ضد پدرش کودتا کرده بود.
خسرو پرویز چون یارای ایستادگی در برابر ژنرال بهرام را نداشت 23 نوامبر سال 589 میلادی به قسطنطنیه فرار کرد تا از موریس امپراتور روم شرقی کمک بخواهد. موریس که در انتظار چنین فرصتی بود یک سپاه کامل در اختیار خسرو دوم قرار داد و خسرو با کمک این سپاه و هواداران داخلی اش در نبرد سال 591 میلادی پیروز شد و بر تخت نشست، بهرام سرانجام خروج از صحنه سیاست را بر ادامه برادرکشی و قتل ایرانی به دست ایرانی که امری ناپذیرفتنی بود ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در همانجا باقی ماند و درگذشت.