دیپلمات ها و اساتید دانشگاه بخوانند!
به گزارش نبض بازار به نقل از تابناک؛ در دومین مطلب مجموعه «دیپلماسی بودن تعارف»،به عدم حضور دیپلمات ها از یک سو و اساتید و صاحبنظران علوم سیاسی و سایر رشته های مرتبط با سیاست خارجی از سوی دیگر، در محیط عمومی می پردازیم.دو نیروی نیروی پیش برنده سیاست خارجی که یکی با تولید فکر و دیگری با دانش دیپلماتیک،سیاست خارجی هر کشوری را پیش می برند.در واقع بنیان سیاست خارجی هر کشور از بعد نظری،مناظراتی است که در محافل آکادمیک برگرفته از بررسی متغیرهای مختلف مرتبط با منافع و امنیت ملی شکل می گیرد و در بعد عملیاتی نیز این نهاد دیپلماسی است که با دانش و ابزار دیپلماسی می تواند مقدورات و محذورات سیاست خارجی کشور را در محیط بین المللی تعیین و کارآیی و یا عدم کارایی سیاستگذاری های کلان در عرصه سیاست خارجی را تبیین کند.این حضور و انتقال توده ای مناظرات کارشناسی این دو طیف در یک نگاه حداکثری گاهی می تواند حتی به تغییر پاردایم در سیاست خارجی منجر شود و در نگاه حداقلی نیز ممکن است صدایی شاید شود که صداها و تریبون هایی را که به صورت غیر کارشناسی در مورد دیپلماسی و سیاست خارجی،فریاد می زنند را به حاشیه برد! در آمریکا نشریه ای مانند «فارین افرز»، نقطه تلاقی دیپلمات ها و صاحبنظران عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل است و اغراقی در کار نخواهد بود که نوشته های موجود در این نشریه را مجموعه ای از نوشته های تجویز سیاست بدانیم که نقش انکارناپذیری در سیاستگذاری خارجی این کشور و حتی سایر کشورها ایفا می کنند.
با این وجود و نظر به اهمیت این حضور،سوال اینجاست که چرا چنین حضور و ظهوری از دیپلمات ها و اساتید روابط بین الملل و رشته های مرتبط در عرصه عمومی وجود ندارد؟ چرا این دو طیف از یک سو در جهت دادن به مناظرات موجود در افکار عمومی حول سیاست خارجی و از سویی دیگر در تاثیر گذاری بر سیاستگذاران سیاست خارجی غائب هستند؟
به نظر می رسد پاسخ های فراوانی ممکن است ممکن است برای این پرسش وجود داشته باشد و تعداد بسیار زیادی البته بهانه!عموما اساتید دانشگاهی که در این حوزه توان کارشناسی دارند،نمی توانند مفاهیم کلان و نظری را وارد حوزه عمومی کنند و دیپلمات های کشور نیز همچون چهار دهه گذشته گرفتار غلبه نگاه سیاسی امنیتی در حرفه خود هستند و سنگینی این نگاه اجازه نمی دهد آنان بین شان کارگزار سیاست خارجی بودن و تحلیل گر این عرصه بودن تمایزی قائل شوند.البته در بخش هایی مقداری پیچیدگی های بوروکراتیک نیز این ناتوانی را تشدید می کند؛اما همان طور که پیش تر هم گفته شد بهانه برای عدم حضور و غیب فراوان است و این دو قشر مهم و تاثیرگذار،به راحتی دو فاکتور تعیین کنندگی در حوزه عمومی و همچنین تاثیر گذاری در سیاستگذاری را سالهاست از دست داده اند.
اگر فضای موثر در تعیین کنندگی مباحث مرتبط با سیاست خارجی را در حوزه عمومی و همچنین تاثیرگذاری در روند سیاستگذاری را به شکل مثلثی ترسیم کنیم، شاید خسارت این عدم حضور و ضرورت حضور را ملموس تر بتوان حس کرد. در مثلثی که اکنون در حوزه تعین کنندگی و اثر گذاری در سیاست خارجی ایران وجود دارد،یک ضلع دیپلمات ها و کارگزاران سیاست خارجی هستند که عموما نظرات کارشناسی خود را در قالب گزارش های محرمانه در اختیار برخی از مقامات و نهادها قرار می دهند و بروز و ظهوری به جهت تعیین کنندگی در حوزه عمومی و اثرگذاری در حوزه سیاستگذاری را ندارند. ضلع دوم این مثلث اساتید دانشگاه و صاحبظران نزدیک به این حوزه هستند که ظهور و بروز آنان صرفا در ژورنال های علمی و احیانا کنفرانس های ملی و بین المللی است؛این گروه هم اگر چه توان بالایی در حوزه تعیین کنندگی و تاثیر گذاری دارد اما حضور و ظهوری ندارد. ضلع سوم این مثلث برخی ژورنالیست،مقامات سابق، نماینده های مجلس و کارشناسانی هستند که صرفا برای رسانه ها و یا صدا و سیما کارشناس هستند. این گروه از یک سو چارچوب تحلیلی کلان برای تحلیل سیاست خارجی کشور را ندارند؛ابزاری را که اساتید صاحب نظر در اختیار دارند و از سویی دیگر دسترسی به جزئیات،ظرافت های دیپلماتیک و توانایی دیپلمات ها در احاطه بر مسائل دیپلماتیک را ندارند،البته این مطلب هم مطلق نیست و استثنائاتی هم حتما دارد.
با این وجودگستره و حوزه نفوذ ضلع سوم بسیار پر رنگ تر از دو ضلع پیشین است و اصولا این دسته هستند که توان بسیج افکار عمومی را له یا علیه ایده های مطرح شده در سیاست خارجی و همچنین اثر گذاری بر سیاست کلان را دارا هستند.برای بررسی نقش این هر سه گروه مناظرات و مباحثات مربوط به اقدام متقابل ایران در مواجهه با تروریستی خواندن سپاه از سوی آمریکا را بنگرید؛یا مباحثات مربوط به تصویب لوایح مرتبط با «اف ای تی اف» را بررسی کنید.
آفت بسیار پررنگی که نگرش این دسته سوم به سیاست خارجی دارند، فقط این نیست که چارچوب تحلیلی و یا اطلاعات و تسلط بر مهارت های دیپلماتیک و البته نوین رسانه ای را ندارند،بلکه مشکل عمده تر این است که این افراد عموما سیاست خارجی را از دیدگاه منازعات سیاست داخلی بررسی می کند و به زبان دیگر در تحلیل و تفسیر منافع ملی را کناری می گذارند.طبیعتا این دسته آنقدر مهارت در کار خود دارند که منافع کوتاه مدت گروهی خود را به جای منافع ملی کشور در محیط عمومی جا بزنند و البته تاثیرات غیر قابل انکاری هم بر سیاست گذاری های کلان کشور داشته باشند.مواجهه ای که جامعه ایرانی با جهت دهی این گروه سوم با برجام به عنوان یک سند امنیت ملی انجام داد،برگفته از تلاش های این ضلع آخر موثر در سیاست خارجی و دیپلماسی ایرانی بود.
بر همین اساس،شاید بتوان گفت که دیپلمات ها با تسلطی که در محیط بین المللی و همچنین داده های به روزی که در اختیار دارند، لازم است پلی باشند بین محافل علمی و اکادمیک و سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی.نکته مهمی که دیپلمات ها و به ویژه دیپلمات های جوان شایسته است ملاحظه جدی روی آن داشته باشند این است که این دیپلمات ها هستند که می توانند با تسلط خود،نتیجه یافته ها و اندیشه صاحب نظران عرصه روابط بین الملل را برای سیاستگذاران به تامین منافع مادی و ملموس ترجمه کنند تا سیاستگذار به سوی سیاستگذاری در آن زمینه گام بر دارد و این کار حتما می طلبد که دیپلمات ها از حصر گزارش های محرمانه در بسیار موارد غیر ضرور و صاحبنظران از دل ژورنال های خاک خورده در کنج آرشیوها،خارج شوند و نقش تعیین کنندگی خود در حوزه عمومی و تاثیر گذاری در سیاستگذاری را آنچنان که شایسته است به انجام برسانند.به
با این وجود و نظر به اهمیت این حضور،سوال اینجاست که چرا چنین حضور و ظهوری از دیپلمات ها و اساتید روابط بین الملل و رشته های مرتبط در عرصه عمومی وجود ندارد؟ چرا این دو طیف از یک سو در جهت دادن به مناظرات موجود در افکار عمومی حول سیاست خارجی و از سویی دیگر در تاثیر گذاری بر سیاستگذاران سیاست خارجی غائب هستند؟
به نظر می رسد پاسخ های فراوانی ممکن است ممکن است برای این پرسش وجود داشته باشد و تعداد بسیار زیادی البته بهانه!عموما اساتید دانشگاهی که در این حوزه توان کارشناسی دارند،نمی توانند مفاهیم کلان و نظری را وارد حوزه عمومی کنند و دیپلمات های کشور نیز همچون چهار دهه گذشته گرفتار غلبه نگاه سیاسی امنیتی در حرفه خود هستند و سنگینی این نگاه اجازه نمی دهد آنان بین شان کارگزار سیاست خارجی بودن و تحلیل گر این عرصه بودن تمایزی قائل شوند.البته در بخش هایی مقداری پیچیدگی های بوروکراتیک نیز این ناتوانی را تشدید می کند؛اما همان طور که پیش تر هم گفته شد بهانه برای عدم حضور و غیب فراوان است و این دو قشر مهم و تاثیرگذار،به راحتی دو فاکتور تعیین کنندگی در حوزه عمومی و همچنین تاثیر گذاری در سیاستگذاری را سالهاست از دست داده اند.
اگر فضای موثر در تعیین کنندگی مباحث مرتبط با سیاست خارجی را در حوزه عمومی و همچنین تاثیرگذاری در روند سیاستگذاری را به شکل مثلثی ترسیم کنیم، شاید خسارت این عدم حضور و ضرورت حضور را ملموس تر بتوان حس کرد. در مثلثی که اکنون در حوزه تعین کنندگی و اثر گذاری در سیاست خارجی ایران وجود دارد،یک ضلع دیپلمات ها و کارگزاران سیاست خارجی هستند که عموما نظرات کارشناسی خود را در قالب گزارش های محرمانه در اختیار برخی از مقامات و نهادها قرار می دهند و بروز و ظهوری به جهت تعیین کنندگی در حوزه عمومی و اثرگذاری در حوزه سیاستگذاری را ندارند. ضلع دوم این مثلث اساتید دانشگاه و صاحبظران نزدیک به این حوزه هستند که ظهور و بروز آنان صرفا در ژورنال های علمی و احیانا کنفرانس های ملی و بین المللی است؛این گروه هم اگر چه توان بالایی در حوزه تعیین کنندگی و تاثیر گذاری دارد اما حضور و ظهوری ندارد. ضلع سوم این مثلث برخی ژورنالیست،مقامات سابق، نماینده های مجلس و کارشناسانی هستند که صرفا برای رسانه ها و یا صدا و سیما کارشناس هستند. این گروه از یک سو چارچوب تحلیلی کلان برای تحلیل سیاست خارجی کشور را ندارند؛ابزاری را که اساتید صاحب نظر در اختیار دارند و از سویی دیگر دسترسی به جزئیات،ظرافت های دیپلماتیک و توانایی دیپلمات ها در احاطه بر مسائل دیپلماتیک را ندارند،البته این مطلب هم مطلق نیست و استثنائاتی هم حتما دارد.
با این وجودگستره و حوزه نفوذ ضلع سوم بسیار پر رنگ تر از دو ضلع پیشین است و اصولا این دسته هستند که توان بسیج افکار عمومی را له یا علیه ایده های مطرح شده در سیاست خارجی و همچنین اثر گذاری بر سیاست کلان را دارا هستند.برای بررسی نقش این هر سه گروه مناظرات و مباحثات مربوط به اقدام متقابل ایران در مواجهه با تروریستی خواندن سپاه از سوی آمریکا را بنگرید؛یا مباحثات مربوط به تصویب لوایح مرتبط با «اف ای تی اف» را بررسی کنید.
آفت بسیار پررنگی که نگرش این دسته سوم به سیاست خارجی دارند، فقط این نیست که چارچوب تحلیلی و یا اطلاعات و تسلط بر مهارت های دیپلماتیک و البته نوین رسانه ای را ندارند،بلکه مشکل عمده تر این است که این افراد عموما سیاست خارجی را از دیدگاه منازعات سیاست داخلی بررسی می کند و به زبان دیگر در تحلیل و تفسیر منافع ملی را کناری می گذارند.طبیعتا این دسته آنقدر مهارت در کار خود دارند که منافع کوتاه مدت گروهی خود را به جای منافع ملی کشور در محیط عمومی جا بزنند و البته تاثیرات غیر قابل انکاری هم بر سیاست گذاری های کلان کشور داشته باشند.مواجهه ای که جامعه ایرانی با جهت دهی این گروه سوم با برجام به عنوان یک سند امنیت ملی انجام داد،برگفته از تلاش های این ضلع آخر موثر در سیاست خارجی و دیپلماسی ایرانی بود.
بر همین اساس،شاید بتوان گفت که دیپلمات ها با تسلطی که در محیط بین المللی و همچنین داده های به روزی که در اختیار دارند، لازم است پلی باشند بین محافل علمی و اکادمیک و سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی.نکته مهمی که دیپلمات ها و به ویژه دیپلمات های جوان شایسته است ملاحظه جدی روی آن داشته باشند این است که این دیپلمات ها هستند که می توانند با تسلط خود،نتیجه یافته ها و اندیشه صاحب نظران عرصه روابط بین الملل را برای سیاستگذاران به تامین منافع مادی و ملموس ترجمه کنند تا سیاستگذار به سوی سیاستگذاری در آن زمینه گام بر دارد و این کار حتما می طلبد که دیپلمات ها از حصر گزارش های محرمانه در بسیار موارد غیر ضرور و صاحبنظران از دل ژورنال های خاک خورده در کنج آرشیوها،خارج شوند و نقش تعیین کنندگی خود در حوزه عمومی و تاثیر گذاری در سیاستگذاری را آنچنان که شایسته است به انجام برسانند.به