چرا در ایران آب نیست؟ مقصر مدیران هستند یا شرایط جوی؟
به گزارش نبض بازار، بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از ۳۲ درصد از آبی که در شبکههای توزیع شهری وارد میشود، به دلیل پوسیدگی لولهها، نشتهای گسترده و برداشتهای غیرمجاز از بین میرود و هیچگاه به دست مصرفکننده نهایی نمیرسد. این یعنی از حدود ۹.۲ میلیارد مترمکعب آب شرب مصرفی کشور، نزدیک به ۳ میلیارد مترمکعب سالانه به هدر میرود. رقمی که به اندازه نیاز آبی سالانه حدود ۳۰ میلیون نفر ایرانی است؛ معادل جمعیت استانهای بزرگ کشور مانند تهران، البرز، قم و سمنان.
این حجم از هدررفت نه فقط یک فاجعه زیستمحیطی بلکه ضربهای جدی به بودجه عمومی کشور وارد میکند. صرف منابع مالی فراوان برای تصفیه و انتقال آبی که بخش قابلتوجهی از آن به دلیل ضعف زیرساختها به هدر میرود، نشانهای بارز از مدیریت ناکارآمد و عدم توجه کافی به اصلاح و نگهداری شبکههای آبی است.
کشاورزی؛ بزرگترین مصرفکننده و مقصر اصلی بحران
در حالی که اغلب مردم تصور میکنند بحران آب صرفاً به آب شهری محدود میشود، واقعیت این است که بخش کشاورزی بیش از ۸۸ درصد منابع آب تجدیدپذیر ایران را مصرف میکند. راندمان آبیاری در این بخش کمتر از ۴۰ درصد است، به این معنا که بیش از ۶۰ درصد از آبی که برای کشاورزی به کار گرفته میشود، به دلیل روشهای سنتی آبیاری و مدیریت ضعیف خاک، هدر میرود. به عبارتی سالانه بیش از ۶۰ میلیارد مترمکعب آب در این بخش تلف میشود.
این موضوع زمانی بحرانیتر میشود که بدانیم بخش زیادی از این آب صرف کشت محصولات پرمصرفی مانند هندوانه، خیار و محصولات مشابه میشود که اغلب نه مزیت صادراتی دارند و نه بازده اقتصادی مناسبی برای کشور فراهم میکنند. این کشتهای پرمصرف نه تنها فشار بیشتری به منابع آبی وارد میآورد، بلکه به دلیل اقتصادی نبودن، به توسعه پایدار کشاورزی کشور نیز کمکی نمیکند.
صنعت؛ قربانی بحران آب
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، صنعت سهم عمدهای در مصرف منابع آب دارد و اغلب برای بهینهسازی مصرف و بازچرخانی آب اقدامات گستردهای انجام میشود. اما در ایران، سهم صنعت از منابع آب تنها حدود ۲ درصد است. این نشان میدهد صنعت کشور نه عامل بحران آب، بلکه قربانی این وضعیت است. در واقع، محدودیت شدید آب، بسیاری از صنایع را با مشکلات جدی تامین آب روبرو کرده و مانع توسعه متوازن صنعتی شده است.
نقش اقلیم و بارشها
بر اساس آمار رسمی مرکز پژوهشهای مجلس، میزان بارندگی کشور در سال آبی جاری حدود ۴۲ درصد کمتر از میانگین بلندمدت بوده است. این کاهش چشمگیر، به همراه افزایش دمای متوسط کشور، باعث کاهش قابل توجه ورودی سدها، افت سطح آبهای سطحی و کاهش ذخایر آب زیرزمینی شده است. این واقعیت اقلیمی به شدت منابع آبی کشور را تحت فشار قرار داده است.
اما نکته کلیدی اینجاست که بسیاری از کارشناسان معتقدند اگر مدیریت منابع آب بهینه بود، این افت بارندگی نمیتوانست کشور را تا این اندازه آسیبپذیر کند. کشورهای خشکتر و کمآبتر از ایران، مانند اسرائیل یا برخی ایالتهای آمریکا، با اتخاذ سیاستهای دقیق، استفاده از فناوریهای نوین و مدیریت یکپارچه، بحرانهای مشابه را به فرصتهایی برای بهبود مصرف و توسعه پایدار تبدیل کردهاند.
یکی از بحرانیترین پیامدهای مدیریت نامناسب منابع آب در ایران، کاهش بیسابقه منابع آب زیرزمینی است. وزارت نیرو اعلام کرده که کشور با کسری ۱۵۰ میلیارد مترمکعبی در ذخایر زیرزمینی روبهرو است؛ معادل یکچهارم کل ذخایر استاتیک آب زیرزمینی. این وضعیت تهدیدی جدی برای آینده تامین آب شرب و کشاورزی کشور محسوب میشود و پیامدهایی چون فرونشست زمین، خشک شدن قنوات و بیابانزایی گسترده را به همراه دارد.
کارشناسان تاکید میکنند که اگر تنها بتوان بخش کوچکی از هدررفت شبکه توزیع شهری را کاهش داد، میتوان نیاز آبی چند ده میلیون نفر را بدون افزایش برداشت از منابع طبیعی تامین کرد. بهبود راندمان آبیاری کشاورزی از ۳۵ به ۶۰ درصد نیز میلیاردها مترمکعب آب را ذخیره میکند. همچنین بهرهگیری از آب خاکستری برای مصارف غیرشرب، میتواند فشار بر منابع آب زیرزمینی را کاهش دهد.
بحران آب؛ حاصل تلاقی سه بحران اصلی
بحران آب ایران نتیجه همزمانی سه دسته عامل است: تغییرات اقلیمی، ضعف ساختاری در سیستمهای آبیاری و انتقال، و مدیریت ناکارآمد منابع آب کشور. کاهش بارشها، ضعف در زیرساختها و برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، به همراه نبود سیاستگذاری کلان و متناسب، وضعیتی ایجاد کرده که تاخیر در اصلاح آن پیامدهای جبرانناپذیری برای کشور به همراه خواهد داشت.
وضعیتی که امروز ایران با آن مواجه است، نه به دلیل کمبود مطلق آب بلکه به دلیل سوءمدیریت و نبود اصلاحات بنیادی است. هدررفت یکسوم آب شهری، مصرف بیرویه و ناکارآمد در کشاورزی و عدم توجه کافی به فناوریهای نوین و فرهنگسازی مصرف صحیح، بحران آب را به نقطهای رسانده که آینده کشور را به خطر انداخته است.
حل این بحران نیازمند اصلاح ساختارها، سرمایهگذاری در زیرساختهای نوین، ارتقای بهرهوری در همه بخشها و مهمتر از همه، اراده سیاسی و همراهی مردم است. تا زمانی که مصرف صرفا بر کمیت متمرکز باشد و به کیفیت و پایداری توجه نشود، بحران آب همچنان یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی ایران باقی خواهد ماند.