معمای نفوذ در حزبالله
به گزارش نبض بازار، شهید سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان سرلیست ترور رژیم اسرائیل در سی سال گذشته بود که بارها و بارها توطئه سوءقصد به جانش خنثی شده بود؛ بر همین اساس شهادت او از طریق شناسایی محل جلسهاش و شلیک موشکهای سنگرشکن، این پرسش را ایجاد کرد که چگونه تیر رژیم اسرائیل بعد از سه دهه به هدف خورد؟ آن هم در شرایطی که رویدادهای دومینووار در غرب آسیا بعد از عملیات «طوفان الاقصی» حماس در ۷ اکتبر سال گذشته، در ماههای اخیر شدت گرفته بود و تحفظ بیشتری ایجاب میکرد.
ترور فرماندهان مقاومت در سوریه و عراق، حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، به شهادت رساندن «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس در قلب تهران و دستآخر انفجار پیجرها و بیسیمهای فرماندهان و اعضای حزبالله در کنار آتشبار فزاینده در مرزهای شمالی اراضی اشغالی و جنوب لبنان کافی بود تا لایههای حفاظتی از سیدحسن نصرالله بیشتر و محتاطانهتر شود.
بهویژه که او به مدد تسلط نظامی و سالها جنگ گرم و سرد با رژیم اسرائیل، علاوه بر فرماندهی یک گروه منسجم و قدرتمند نظامی، بهعنوان یک استراتژیست تحرکات منطقه را رصد و بخشی از تحولات آتی منطقه را سوزنبانی میکرد.
بر همین اساس بود که نخستین تحلیل بعد از ترور شهید سید حسن نصرالله این بود که قطعاً نفوذ سرویس اطلاعاتی رژیم اسرائیل به بالاترین لایههای حافظتی یا ارتباطی با دبیرکل حزبالله لبنان رسیده است و بر پایه همین پیشفرض شماری از رسانههای غربی از جمله «نیویورک تایمز» مدعی شدند یک فرد با ملیت ایرانی در این توطئه دست داشته است.
پای جاسوس ایرانی در میان بود؟
این رسانهها با یادآوری ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، به این تئوری دامن زدند که ایران به نحوی در این رویدادها دست داشته است. مروری بر آنچه در فضای رسانههای رسمی و غیررسمی و بازوهای اطلاعرسانی رژیم صهیونیستی و حامیان آن میگذرد، این شائبه را تقویت میکند که بزرگترین عملیات رسانهای حامیان غربی، عبری و عربی رژیم اسرائیل علیه کشورمان در جریان است تا به سیاق مألوف جای جلاد و شهید را عوض کند.
بر همین اساس شمار زیادی از ناظران و تحلیلگران بینالمللی معتقد بودند ترور شهید هنیه به واسطه زندگی در خارج از غزه، در هر نقطهای ممکن بود، اما انتخاب تهران با هدف آغاز یک جنگ روانی بزرگ علیه کشورمان است که نقشی کلیدی و محوری در جبهه مقاومت دارد. با این حال چه اتفاقی رخ داده که سرنوشت ترورهای ناکام رژیم اسرائیل در دهههای گذشته، یکباره تغییر کرد؟
راز ترورهای موفق رژیم صهیونیستی چیست؟
مروری بر انفجار پیجرها، تا حدی جواب این سوال را روشن میکند. بر اساس گزارشها، پیجرهای مینگذاری شده از سوی شرکتی تولید شده که سال ۲۰۲۰ ثبت شده بود. بنا به گزارشی که «نیویورک تایمز» به تازگی منتشر کرده رژیم اسرائیل سه سال پیش یعنی ماهها قبل از عملیات «طوفانالاقصی» با ثبت شرکتی در مجارستان و اخذ مجوز از تایوان پیجرهایی تولید میکند که در باطری آن حدود چند گرم ماده منفجره جاسازی شده بود.
این یعنی از زمان خرید این پیجرها از سوی حزبالله رژیم صهیونیستی احتمالا به بخشی از اطلاعات کاربران آن دسترسی داشتند؛ اما برای استفاده از آن صبر کردند. حال سوال اینجاست چرا حزبالله برای ارتباط از پیجر استفاده میکرد؟ جواب ساده است؛ محور مقاومت هیچ اعتمادی به گوشیهای همراه هوشمند نداشت که بهراحتی قابل ردیابی و استخراج اطلاعات است.
چنانکه انفجار یک بمب جاسازی شده در گوشی همراه شهید یحیی عیاش، فرمانده گردانهای عزالدین قسام بود که به شهادت او منجر شد. آن گونه که «عبدالسلام هنیه» پسر شهید اسماعیل هنیه چندی پیش افشا کرد، موشک هدایتشونده تلفن همراهی که شب حادثه در اتاق پدرش و در نزدیکی سر او قرار داشت را ردیابی کرده بود.
با کنار هم گذاشتن این مولفهها سه گزاره روشن میشود؛ نخست اینکه رژیم اسرائیل علاوه بر تلاش برای نفوذ، با استفاده از تجهیزات جاسوسی پیشرفتهای که امریکا در اختیارش گذاشته است، به اطلاعاتی دسترسی دارد و همانند سایر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی به محض دستیابی به آن، از آن استفاده نمیکند.
دوم اینکه ابزارهای ارتباطی از گوشیهای هوشمند و پیجر گرفته تا بیسیم و لپتاپ و... همچنین فضای مجازی اعم از وب و سوشیالمدیا نقاط قابل نفوذ و استفادهای دارد که بر کسی پنهان نیست، اما حذف آن با توجه به پیچیدگیها و گستردگیهای روابط به ویژه در سطوح نظامی و امنیتی ساده نیست. چند هفته پیش بود که پهپاد هدهد حزبالله بدون اینکه پدافند رژیم صهیونیستی امطلع شود، بر فراز مراکز مهم نظامی و غیرنظامی در اراضی اشغالی به پرواز درآمد و ساعتی بعد بخشی از تصاویر آن منتشر شد تا مانوری از اشراف اطلاعاتی مقاومت لبنان باشد.
اما کوبیدن بر دکمهای که دهها تن روی یک منطقه مسکونی بریزد و ترور فرماندهان به هر قیمتی، فقط از رژیمی برمیآید که حال موجودیتش به ادامه جنگی گره خورده که میکوشد هیچگاه پایانی نداشته باشد. سوم اینکه اشراف نسبی اطلاعاتی و سوءاستفاده از ابزارهای ارتباطی بهعنوان یک جاسوس یا بمب، حتی برای برخی از افراد عادی با دانش محدود در این حوزه دشوار نیست، کما اینکه به آتشکشیدن یک جنگل فقط به یک کبریت روشن کوچک احتیاج دارد؛ اما این دست اقدامات بهمنزله روشنکردن کبریت در انبار باروت است!