حواشی حضور محسن هاشمی در صداوسیما / از انتقاد ریاست دوباره آیت الله جنتی در شورای نگهبان تا انتقاد به رد صلاحیت لاریجانی و احمدینژاد در انتخابات
به گزارش نبض بازار، در شب چهارم برنامه صف اول با موضوع انتخابات مجلس محسن هاشمی عضو مرکزی حزب کارگزاران حضور داشت که حواشی جنجالی فراوانی را به همراه داشت.
محسن هاشمی در این برنامه گفت که ۴۰ سال قبل مرحوم هاشمی رفسنجانی توسط آیت الله جنتی تایید صلاحیت شدند و اخیرا همین ایت الله جنتی با ۱۰۰ سال سن دوباره برای ریاست شورای نگهبان منصوب شدند. وی افزود: خود همین عدم تغییر باعث میشود مشارکت کم شود.
وی گفت که ساختار فعلی انتخابات باید تغییر کند تا مشارکت بالا برود.مشارکت اینگونه بالا نمیرود باید از قبل این برنامه ریزی ها انجام میشد. چون احزاب ضعیف اند نمیتوانند طوری وارد شوند که بتوانند لوایح را بررسی کنند.
چون مردم از تغییر سیاست ها در صندوق رای ناامید شدند حرفشان را در خیابان ها زدند
محسن هاشمی ادامه گفت: خود همین عدم تغییر باعث میشود مشارکت کم شود.
با حوادثی که در سال اخیر داشته ایم و چون مردم از تغییر سیاست ها در صندوق رای ناامید شدند حرفشان را در خیابان ها زدند پس باید مردم پای صندوق ها بیایند تا اتفاقات گذشته تکرار نشود.مردم به عملکردها و کارآمدی نگاه میکنند. باید روش اجرا را کارآمد کنیم.
محسن هاشمی: قهر از صندوق رای درست نیست
وی گفت: کمهزینهترین و سریعترین راه حضور ارادۀ مردم در ادارۀ کشور، انتخابات است.احزاب باید طوری لیست بدهند که در کمیسیونهای ۱۴ گانۀ مجلس بتوانند قوانین را درست بررسی کنند.
متن اظهارات کامل محسن هاشمی در این برنامه به شرح زیر است:
در رابطه با انتخابات اگر بخواهیم به صورت اصولی وراهبردی موضوع را بررسی کنیم با سه نگاه کلان به رای مردم ونقش انتخابات در اداره نظام مواجه میشویم.
نگاه اول که نگاه برخی از علمای بزرگ از جمله مرحوم نایینی و امام خمینی است و آیت الله خامنهای هم این نظریه را بارها عنوان کردند، رای مردم وانتخابات در نظام اسلامی، موجب مشروعیت است، یعنی اینکه اگر حکومتی حتی مدعی اجرای احکام اسلامی هم باشد اگر رای وحمایت اکثریت مردم را نداشته باشد، نامشروع است.
نگاه دوم که بخشی دیگر از علما به آن اعتقاد دارند، نقش مردم را نه در حد ایجاد مشروعیت، بلکه در سطح ایجاد مقبولیت بیان میکند ومی گوید که نظام ولایت فقیه مشروع است، اما برای اداره وکارامدی خود نیازمند مقبولیت ورای مردم است.
اما نگاه سوم، نقش رای مردم ونظر اکثریت جامعه را نه در سطح مشروعیت ونه در سطح مقبولیت، بلکه در حد زینت نظام عنوان میکند که مرحوم مصباح صاحب این نظریه است، زینت هم کارکردش مشخص است همانطور که مثلا خانمها از طلا وجواهر برای حضور در مهمانیها استفاده میکنند و پس از مهمانی آنها را تامهمانی بعد در کمد میگذارند، این نظریه میگوید رای مردم هر چهارسال یکبار یا دوسال یکبار برای زینت نظام باید استفاده شود وپس از آن مردم باید به خانهها برگردند تا انتخابات بعد که نقش این زینت را ایفا کنند.
خوب اگر به انتخابات در ۴۵ ساله گذشته جمهوری اسلامی نگاه کنیم کارکرد این نظریات را میبینیم، در دهه نخست ودوران امام وهمین طور تا سال ۱۳۹۶ در انتخابات ریاست جمهوری، ما همواره انتخابات پرشور و رقابتی داشتیم، چون مبنای مشروعیت نظام رای مردم فرض میشد.
اما در انتخابات مجلس هفتم به بعد، نگاه دوم ومقبولیت ساز بودن رای مردم حاکم شد که عمدتا شاهد کاهش مشارکت مردم بخاطر عدم رقابتی بودن انتخابات با نظارت استصوابی بودیم که تنها انتخابات رقابتی مجلس شورای اسلامی وخبرگان رهبری در این بیست سال، در سال ۱۳۹۴ برگزار شد که با وجود تخریبهای شدید شاهد رای تاریخی آیت الله هاشمی رفسنجانی و دکترعارف بودیم.
اما بعد از سال ۱۳۹۶ در دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، نظریه سوم یعنی زینتی بودن انتخابات حاکم شد و بهمین دلیل شاهد کاهش شدید رقابت و مشارکت حتی نسبت به دورههای قبل بودیم به نحوی که در انتخابات مجلس فعلی در تهران فقط ۲۵ درصد واجدین شرایط شرکت کردند ودر انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فقط ۴۲ درصد رای صحیح داشتیم، ۵۸ درصد مردم یا رای ندادند یا رای باطله دادند.
یا در انتخابات شورای شهر سال ۱۳۹۶، رای من بعنوان سرلیست اصلاح طلبان وفرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی یک میلیون وهفتصد وپنجاه هزار رای بود که حدود ۳۰ درصد بیشتر از رای آقای قالیباف بعنوان رییس مجلس فعلی که حوزه انتخابیه وسیع تری هم داشت، بود ومتوسط رای نمایندگان فعلی مجلس کمتر از ۲۰۰ هزار رای و حدود ۱۵ درصد آرا واجدین شرایط حوزه انتخابیه شان است.
البته بنظر میرسد با حوادث سال گذشته واعتراضات، بخشهایی از نظام از جمله برخی دستگاههای امنیتی و نظارتی به این نتیجه رسیدند که یکی از دلایل شلوغ شدن خیابانها و اعتراضات مردم، خلوت شدن صندوقهای رای است، یعنی زمانی که مردم از تغییر سیاستها بوسیله شرکت در انتخابات ناامید میشوند، از خیابان واعتراض وشعار برای رساندن نظر خود استفاده میکنند و اگر ما میخواهیم مساله اعتراضات را حل کنیم ونظام را ایمن کنیم باید به رونق انتخابات کمک کنیم.
البته این حرف، درست است، اما روش اجرای آن کارامد نیست، آقایان فکر میکنند با حضور جریان میانه رو در انتخابات، مردم به پای صندوقهای رای میآیند در حالیکه به نظر میرسد، مساله مردم اشخاص نیست بلکه عملکردهاست.
امروز جبهه اصلاحات که جای خود دارد، حتی اگر شخص آقای خاتمی لیست بدهد یا حتی شخص مهندس موسوی هم لیست انتخاباتی بدهد، بازهم بخش بزرگی از مردم پای صندوق نمیآیند، چون از تاثیرگذاری نهادهایی مانند مجلس و دولت در اداره کشور بدلیل ساختارهای فعلی ناامیدند، حتی بخش بزرگی از کسانی که به آقای رییسی یا به نمایندگان مجلس انقلابی رای دادند واز پایگاه اجتماعی اصولگرایان بوده اند، از عملکرد دولت ومجلس و عدم عمل به وعدههای داده شده ناامید شده اند.
اما سوال این است که چه باید کرد؟
به نظر میرسد گام نخست تغییر در ساختارهای فعلی است، آیت الله هاشمی رفسنجانی، چهل وچند سال قبل در انتخابات مجلس توسط شورای نگهبان و آیت الله جنتی که دهسال از ایشان بزرگتر بود، تایید صلاحیت شد، الان حدود هفت سال است که ایشان در گذشته و اخیرا آیت الله جنتی با حدود صدسال سن، بعنوان دبیرشورای نگهبان انتخابات شد، این یعنی عدم علامت تغییر، تازه آیت الله جنتی بعضا نسبت به برخی تصمیمات جریانات تندتر در شورای نگهبان مخالفت میکند تعبیر انتخابات آزاد که آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح کردند، مسیر واقعی حل مشکل است.
نظام اگر میخواهد حضور مردم در عرصه انتخابات رونق بگیرد باید به نظریه نخست یعنی جایگاه مشروعیت ساز رای مردم بازگردد وساختارها وعملکردهای فعلی را تغییر دهد، اما به نظر میرسد بخش مهمی از مسئولان وجریان حاکم، از وضعیت فعلی ناراضی نیستند، چون منافعشان را تامین میکند و در انتخابات خلوت وبی رونق، برنده میشوند.
امروز سه موضع سیاسی نسبت به انتخابات وجود دارد، موضع اول که جریان افراطی است وخود را بی نیاز از رای اکثریت جامعه میبیند و میخواهد حتی برخلاف نظر ولایت فقیه، انتخابات را خلوت وبی رونق برگزار کند.
موضع دوم جریان اصلاحات ومیانه رو است که میخواهد خود نظام به این نتیجه برسد که مصلحتش در رقابت وپرشور بودن انتخابات است بنابراین با گدایی صلاحیت از نظام وگدایی رای از مردم مخالف است و صبر و سکوت را پیش گرفته اند وتوصیهای نمیکنند.
موضع سوم، جریان تفریطی است که به دنبال براندازی است، اگرچه بخشی از مردم هم ممکن است با این جریان همراهی کنند، اما اکثر جامعه ساکت هستند، چون نسبت به نتیجه ورهبری این جریان برانداز اطمینان ندارند و دیدیم که اختلافات رهبران آنها در خارج از کشور جایگاه این جریان را تضعیف کرده است.
البته به نظر من جریان برانداز تهدید جدی برای نظام نیستند، تهدید اصلی افراطیون هستند که به خودبراندازی وخودتحریمی دست میزنند، شما بخاطر دارید دوسال قبل و در آخر دولت گذشته، برجام آماده امضا بود، آقایان گفتند بعد از انتخابات تصمیم بگیریم، یکسال گذشت ومنابع کشور از بین رفت تا اینکه سال گذشته چنین روزهای دولت وتیم مذاکره کننده به توافق نزدیک و آماده امضا شد که خودبراندازها گفتند دوماه صبر کنید ومنتظر زمستان سخت اروپا باشید که زمستان سخت را دیدیم که برای آنها چه شد وبرای ما تحریمها چه کرده که شاهد چهارفصل سخت برای مردم وفشارهای بی سابقه اقتصادی وتورم رکودی هستیم.
یا در موضوع حجاب، خود براندازها با سیاسی کردن موضوع حجاب وعصبانی کردن مردم، موجب شدند یک مساله اجتماعی، به مبارزه سیاسی تبدیل شود و مبارزه سیاسی که در رژیم گذشته خیلی به سختی وتوسط تعداد کمی انجام میشد امروز توسط هردوختر جوان یا خانم سالمندی با برداشتن روسری انجام میشود واکثر این افراد هم مخالف خدا و پیامبر نیستند بلکه میخواهند مخالفت خود را با سیستم به این شکل بروز بدهند.
همین صداوسیما، واقعا نماینده چنددرصد جامعه است، اینهمه مداحی وسخنان روحانیون یا افراد تازه به دوران رسیدهای که امثال آقای خاتمی را مشرک معرفی میکنند، در جهت عصبانی کردن مردم نیست؟
تریبونهای ائمه جمعه و بودجههای سنگین نهادهای فرهنگی انقلابی در این وضعیت اقتصادی سخت مردم، موجب عصبانی شدن جامعه میشود.
جا دارد در اینجا اشاره کنم به نکته مهمی که آیت الله هاشمی رفسنجانی بعنوان نتیجه شصت سال مبارزه خود عنوان میکردند.
ایشان میگفتند که قبل از انقلاب، ما فکر میکردیم استبداد و استعمار ریشه مشکلات کشور است وبا از بین بردن این دو، ایران بهشت میشود، اما بعد از پیروزی انقلاب وحوادثی که رخ داد فهمیدیم که افراط وتفریط از استبداد واستعمار برای کشور خطرناکتر است ومبارزه با آنها سختتر است وبه نوعی خود ایشان هم توسط جریان افراط وتفریط بارها ترور شد.
البته من نمیخواهم قضاوت کنم، اما بصورت منطقی، نمیتوان افراطیون وتفریطیون را از هم جدا دانست آنها دو روی یک سکه هستند و ممکن بخشی از خود براندازیها وخود تحریمیها میتواند نتیجه جریان نفوذ باشد که میخواهد انقلاب را از طریق جهل وتندروی از بین ببرد.