دو نگاه به یک مسئله؛ مزیت انرژی یا رانت پنهان در صنعت پتروشیمی؟
به کزارش نبض بازار، پس از انتشار گزارشی با عنوان «افزایش ۵۰ درصدی نرخ یوتیلیتی در پتروشیمیها / فرمول یوتیلیتی توازن صنعت را برهم زد!» سوالاتی از جانب یک مخاطب حرفهای مطرح شد.
با توجه به ابهامات مطرح شده، نیاز است که به دو موضوع ارزانبودن انرژی در صنایع پتروشیمی و سهم یوتیلیتی از کل هزینههای عملیاتی پرداخته شود.
ابهام نخست؛ سهم یوتیلیتی از کل هزینههای عملیاتی چقدر است؟
در این گزارش به بیان افزایش حدود ۵۰ درصدی نرخ یوتیلیتی یا همان آب، برق، گاز، بخار و ... پتروشیمیها پرداخته شده است. در این گزارش ذکر شده است که «برآوردها نشان میدهد در بسیاری از مجتمعها، سهم یوتیلیتی از کل هزینههای عملیاتی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است. از همین رو، تغییر در فرمول قیمتگذاری این خدمات، بهویژه در اقتصادی با حاشیه سود محدود، میتواند معادلات کل صنعت را به هم بریزد.»
مخاطب حرفهای نبض بازار مدعی شد که سهم یوتیلیتی ۱۲ تا ۱۸ درصد است.
این در حالی است که به گفته میثم فتحیمحب، کارشناس پتروشیمی، سهم یوتیلیتی برخی مجتمعها از کل هزینههای عملیاتی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد عنوان شده است.
از این رو باید گفت در این گزارش به حرف کارشناس استناد شده است و به نظر میرسد که سهم یوتیلیتی در مجتمعها متفاوت باشد و در برخی از آنها به ۳۰ درصد نیز میرسد.
ابهام دوم؛ چرا پتروشیمیها انرژی را باید ارزان دریافت کنند؟
نکته دوم مورد اشاره این مخاطب حرفهای، بحث دریافت انرژی ارزان توسط پتروشیمیها بود.
آنطور که از شواهد پیداست، پتروشیمیها محصولات خود را عملا با نرخ سقف آزاد یعنی حدود ۱۱۰ هزار تومان در بورس به فروش میرسانند. تصویر زیر شاهدی بر این موضوع است که پلیپروپیلن با چه قیمتی فروش رفته است.
با توجه به این موضوع، این مناقشه مطرح میشود که اگر پتروشیمیها محصولات خود را با دلار آزاد به فروش میرسانند و از این محل سود بالایی کسب میکنند، چرا باید انرژی را ارزان دریافت کنند؟
به بیان دیگر پرسش آن است که آیا باید پتروشیمیها یارانهای بابت دریافت انرژی مطرح کنند یا به دلیل سود بالا، نباید هیچ یارانهای به آنها تعلق گیرد؟
دو دیدگاه در مورد مسئله ارزانفروشی انرژی
در مورد این موضوع باید گفت دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه نخست مربوط به کسانی است که مدعی هستند مزیت انرژی در ایران باید در معادلات محاسبه شود. این بدان معنا نیست که باید همواره بر انرژی یارانه تعلق گیرد، بلکه این نگاه، توجه به قوانین نادرست و نادیده گرفتن مزیت انرژی ارزان در ایران را نمایان میکند.
به عنوان مثال، حمیدرضا صالحی، نائب رئیس کمیسیون انرژی اتاق ایران، به نبض بازار توضیح داد که وقتی گاز تخصیص یافته به واحدهای یوتیلیتی گران شود، برق را هم گرانتر تولید میکنند. اعتراض یوتیلیتیها به این است که قیمت گاز دریافتی آنها با خوراک پتروشیمیها باید متمایز باشد و کمتر باشد. اما اکنون قیمت آنها نزدیک به یکدیگر است. باید بر اساس مزیت صنایع به آنها توجه شود. مزیت تولیدات پتروشیمیها میتواند درآمد ارزی برای کشور ایجاد کند و باید به این موضوع بها داده شود. باید در سیاستهای دولت بازنگری شود تا درآمد ارزی ایجاد شود.
او درنهایت گفت: به عنوان مثال در برخی مواقع که قیمت خوراک در دنیا کاهش یافت، وزارت نفت قیمت خوراک را پایین نیاورد و با همان قیمت قبلی به پتروشیمیها فروخت. قیمت محصول در دنیا پایین آمده بود و باید قیمت خوراک نیز کاهش مییافت. اما دولت اینطور فکر نمیکند که وقتی قیمت محصول پتروشیمی ارزان شده، قیمت خوراک را هم باید پایین بیاورد. در عربستان، قطر و ... امتیاز خوراک گاز به صنایع داخلی داده میشود، اما در ایران متاسفانه این امتیاز و بها داده نمیشود.
نکتهای که توسط این کارشناس بررسی شده، بحث ارزانفروشی انرژی نیست، بلکه توجه به مزیت انرژی در ایران است. وقتی ایران میتواند انرژی را ارزانتر از برخی کشورها تامین کند، نیاز است که آن را با قیمت مناسب در اختیار صنایع ارزآوری مانند پتروشیمیها قرار دهد تا ضمن افزایش ارزآوری این پتروشیمیها، درآمدهای ارزی کل کشور نیز بالا برود.
به بیان دیگر، توجه به مزیت انرژی ارزان میتواند هزینه تمامشده پتروشیمیها را کاهش و سود آنها را افزایش دهد. با افزایش سود میتوان امیدوار بود که درآمد کل کشور از محل ارزآوری افزایش یابد.
اما دیدگاه دوم در این زمینه آن است که چرا وقتی پتروشیمیها در بازار داخلی نیز با قیمتهای جهانی عرضه میکنند، باید انرژی ارزان به آنها تعلق گیرد؟ باید گفت این یک ایراد جدی است. چراکه با عرضه محصولات پتروشیمیها به قیمتهای جهانی، عملا ممکن است فروش داخلی آنها کاهش یابد و بسیاری از صنایع توانایی خرید این محصولات را دیگر نداشته باشند.
با این حال باید در نظر داشت که این یک ایراد کلان به نحوه مدیریت اقتصاد کشور است که موجب افزایش نرخ ارز و نا اطمینانی شده است. در چنین شرایطی برخی مطرح میکنند که وقتی پتروشیمیها درآمدهای دلاری دارند و سود بالایی دارند، نباید انرژی را ارزان دریافت کنند.
در همین زمینه باید گفت به عنوان مثال تمامی نیروگاههای کشور گاز خود را ارزانتر از پتروشیمیها دریافت میکنند و این موضوع برای کاهش هزینه تمامشده نیروگاههاست. با این حال شرکتهای تامینکننده یوتیلیتی که عملا واحدهای تامینکننده انرژی مانند نیروگاهها هستند، گاز خود را هم قیمت با پتروشیمیها دریافت میکنند.
این موضوع سبب میشود که قیمت انرژی تولیدی گران تمام شود و هزینه عملیاتی پتروشیمیها افزایش یابد. با افزایش هزینه عملیاتی، سود آنها نیز کاهش مییابد. باید گفت پتروشیمیها به عنوان بنگاههای اقتصادی، همواره تمایل به کاهش هزینه و افزایش سود دارند و طبیعی است که موافق کاهش هزینههای عملیاتی باشند.
در این میان باید نقش دولت و نهادهای سیاستگذار را پررنگ کرد که باید ضمن توجه به مزیت انرژی در کشور، به کمک صنایعی بیایند که میتوانند با افزایش ارزآوری به کشور، نرخ ارز را هم کاهش دهند و این موضوع به سود همه کشور است. ضمن این که به طور قطع نباید اهمیت انرژی در کشور را نادیده گرفت و آن را حراج کرد، چرا که کشور با ناترازی انرژی روبهروست و نباید بدون توجیه اقتصادی، هزینهای در این راستا بر دوش کشور گذاشته شود. در نهایت باید گفت ابهامات مطرحشده از دعواهای اساسی در مسیر توسعه صنعتی هستند و نیاز است که کارشناسان و سیاستگذاران به راهکارهای بهینه در این مسیر دست یابند.