در دهه ۳۰ و ۴۰ صنعت فولاد ایران چه وضعیتی داشت؟
به گزارش نبض بازار- در قسمت قبل آخرین تلاشهای پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم، به جهت پیگیری تاسیس ذوب آهن را دنبال کردیم. در این قسمت به سراغ تلاش بعدی دولت ایران در دهه سی را که توسط جعفر شریف امامی، نیازمند، ابتهاج و مهدوی پیگیری شده بود میخوانیم:
دهه سی و تلاشهای دوباره
پس از شکست طرح فولادسازی با آلمانیها در دوران پهلوی اول و فرارسیدن چالشهای دهه بیست از جمله جنگ جهانی دوم، ایده صنعتیسازی ایران متوقف شد. اما در دهه سی ورق برگشت و دوباره حکومت ایران که تازه به سر و سامانی رسیده بود، سرمایهگذاری در صنعت آهن و فولاد را مدنظر قرار داد. جعفر شریف امامی که خود در آلمان تحصیل کرده بود، با پیشرفتهای صنعتی این کشور در حوزه ذوب آهن و فولاد آشنایی داشت. او در ایران به عنوان رئیس سازمان برنامه دولت زاهدی و وزیر صنایع دولت اقبال مشغول به فعالیت شد. او در دوران وزارت صنایع مطالعات مربوط به ذوب آهن و فولاد را مجدداً مورد بررسی قرار داد.
شکست مجدد در دهه سی
شریف امامی در جایگاه وزیر صنایع و ابوالحسن ابتهاج در جایگاه رئیس سازمان برنامه و حسین مهدی به عنوان کارشناس، مجدداً طرح کارخانه ذوب آهن و فولاد را پیش بردند. از طرح قبلی در کرج ۸۵۰۰ تن مواد و لوازم کارخانه ذوبآهن باقی مانده بود که ۲۵۰۰ تن آن مواد نسوز بود. اگرچه در این دوره نیز پروژه ذوب آهن شکست خورد. عدهای علت این شکست را بی ثباتی در نهاد دولت ایران از جمله در پی نوسانهای دولت اقبال و دولت شریف امامی میدانند. در این دوره آلمان غربی قرار بود برای راهاندازی مجدد به کمک ایران بیاید، اما آلمانیها نیز چالشهای خاص خود را داشتند. سمنان، ازنا و کرمان سه شهر پیشنهادی برای راهاندازی مجدد کارخانه ذوب آهن در این دوره بود.
به روایت شاهدین عینی
رضا نیازمند یکی از مهمترین چهرههای صنعت ایران در دهه سی و چهل است. او در خاطرات خود درباره ساخت مجدد ذوب آهن در دوران شریف امامی میگوید: «در دهه ۳۰، مهندس شریف امامی وزیر صنایع و معادن شد و با آلمانها مذاکراتی کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگتر ذوبآهن را امضا کنند، کارشناسان آلمانی آمدند. شریف امامی به عدهای از جمله من مأموریت داد با آنها مذاکره و قرارداد را آماده کنیم، مدتی طول کشید تا قرارداد آماده شد.
قرار شد که روز بعد ساعت ۹ به دفتر وزیر در وزارت اقتصاد بیایند. عکاسها هم بیایند که عکس بگیرند و شریف امامی قرارداد را رسماً امضا کند. فردا همه آماده بودند ولی آلمانها نیامدند.
شریف امامی گفت تلفن کنید هتل هیلتون ببینید کارشناسان کجا هستند. هتل گفت دیشب آلمانها لوازم خود را جمع کردند حساب هتل را دادند و رفتند! به هر صورت قرارداد امضا نشد. بعد فهمیدیم که از دفتر رئیس جمهور آلمان به آنها تلفنی دستور دادهاند که قرارداد را امضاء نکنید و چندی بعد معلوم شد که رئیس جمهور آمریکا به رئیس جمهور آلمان گفته کارشناسان شما رفتهاند ایران قرارداد تأسیس ذوبآهن امضاء کنند! اگر قرارداد را امضاء کنند ما آهنهای تولیدیمان را که در شیکاگو درست میکنیم نمیتوانیم بفروشیم. دستور بدهید کارشناسان برگردند. به این ترتیب آنها هم برگشتند و رفتند!
این موضوع شده بود یک عقده برای ما در وزارت صنایع تا این که به دلایلی روسها آمدند و خیلی به شاه نزدیک شدند! شاه برای این که تودهایها را ساکت کند، به مسکو رفت و یک قرارداد همکاری صنعتی با دولت شوروی بست که روسها بیایند و در ایران ذوبآهن بسازند و علاوه بر آن یک کارخانه ماشینسازی هم در اراک بسازند و یک لوله گاز بکشند از چاههای نفت در جنوب ایران تا روسیه که گاز ایران به روسیه منتقل شود. خلاصه قرار شد که در مقابل هزینه اجرای برنامههای بالا توسط روسیه ما به آنها گاز بدهیم. آن طرف رودخانه ارس، روسیه است و روسها که گاز میبردند، کنتور داشت. طبق آن کنتور بانک مرکزی ایران قیمت صادرات گاز به ایران را مینوشت که ما این قدر از آنها طلب داریم. روسها هم وقتی که ماشین آلات را به ما تحویل میدادند بانک مرکزی قیمت آن را در دفاترش مینوشت تا حسابها پایاپای شود.
من هنگام مذاکرات حضور داشتم چه در مورد ذوبآهن که عضو هیأت بودم و چه در مورد ماشینسازی اراک که شخصاً خودم خریدار بودم. روسها ۲۰۰ نفر فرستادند ایران که همه کمونیست بودند. همه مهندسین لازم از روسیه آمدند، چون ما این جا مهندس کافی برای ذوبآهن نداشتیم. باید روسها زغال از معادن ایران تهیه کنند علاوه بر آن ذوبآهن مقداری آب میخواست همه این کارها مهندس با تجربه لازم داشت. همه مهندسین از شوروی میآمدند. به این ترتیب پس از سالها که روابط ایران و شوروی همیشه غیردوستانه بود اوضاع و روابط بین ایران و شوروی خوب و دوستانه شد.
روسها هم الحق و الانصاف خوب کار میکردند و اصلاً دنبال کمونیست بازی نبودند. روسها قول داده بودند و گفته بودند مطمئن باشید که ما کمونیست بازی و جاسوس بازی در نمیآوریم. بالاخره بعد از یک عمر عدم اطمینان و دشمنی روسها با ما رفیق شده بودند. در عین حال ما خیلی خوشحال بودیم که اگر آمریکاییها ناراحت بشوند مانعی ندارد، چون آمریکا روی آلمان نفوذ داشت ولی نمیتوانست روی شوروی اعمال نفوذ کند و این موجب شده بود که ایران تا حدی آزادی عمل داشته باشد و بتواند برنامههای خود را با شوروی بدون اعمال نفوذ آمریکا اجرا کند.
خوبی قرارداد ما با روسیه این بود که ماشین آلات ذوبآهن و ماشینسازی اراک و لوله کشی سرتاسری گاز تا روسیه را روسها میدادند و ما به جای آن به آنها گاز میدادیم. آن هم گازهایی که ما میسوزاندیم.»