صفحه نخست

عکس

فیلم

بانک

بیمه

اقتصاد کلان

خودرو

بورس

صنعت

انرژی

گردشگری

طلا و ارز

فناوری

معیشت

پلاس

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۲۱۶۶
۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۱

بی عفت شدن دختر ۱۶ ساله در خانه مجردی/نقشه شوم سهراب ۲۴ ساله عملی شد

دختر ۱۶ ساله گفت: سهراب مرا به خانه مجردی اش برد و تازه فهمیدم که چه بر سرم آمده است.

به گزارش نبض بازار، با توجه به هشدار های زیادی که در خانواده ها داده می شود اما یکی از جرایمی که در سال‌های اخیر در کشور ما افزایش چشمگیری داشته، اغفال دختران و سوءاستفاده‌های مالی و جنسی از آن‌ها است.

روزی که در دنیای مجازی با «سهراب» آشنا شدم، هرگز فکر نمی‌کردم که با سرنوشتم بازی می‌کنم و به خاطر هوس‌های نوجوانی‌ام، آینده‌ام را به خطر می‌اندازم. آن روز‌ها به این احساس عاطفی و هیجانی، عنوان «عشق پاک» داده بودم تا اینکه...

دختر ۱۶ ساله‌ای که پس از فرار از لانه مجردی جوان شیاد خود را به مرکز انتظامی رسانده بود، با بیان این که نمی‌خواهم با آبروی خانواده ام بازی کنم، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: حدود ۳ ماه قبل به پیشنهاد یکی از دوستانم در گروه‌های دوست یابی فضای مجازی عضو شدم و برای جلب توجه دیگر اعضا، مطالب عاشقانه و جملات ادبی زیبایی را به اشتراک می‌گذاشتم.

در این میان پسر جوانی به نام «سهراب» مدام از مطالب و نوشته‌های من تعریف و تمجید می‌کرد و من هم از این که دیگران را تحت تاثیر قرار داده ام در پوست خودم نمی‌گنجیدم.

به همین خاطر همواره سعی می‌کردم اشعار و جملات زیبایی را پیدا کنم و در گروه به اشتراک بگذارم. خیلی زود به سهراب علاقه‌مند شدم و عکس پروفایلم را تغییر دادم و تصویری از خودم گذاشتم. «سهراب» با دیدن عکس من، چنان لب به تمجید گشود که هیچ گاه چنین جملات محبت آمیزی را از خانواده ام نشنیده بودم؛ چراکه از همان دوران کودکی مادرم به خاطر خیانت‌های پدرم طلاق گرفته بود و من با مادرم زندگی می‌کردم.

او هم همواره درگیر کار در رستوران بود و شب‌ها نیز خسته و کوفته به خانه می‌آمد به گونه‌ای که فرصت هم‌کلامی با مرا نداشت. خلاصه آشنایی من و سهراب به فضای خصوصی و پیامک بازی رسید و حالا دیگر همه اوقاتم را با گفتگو با «سهراب» سپری می‌کردم و تا پاسی از شب سرم در گوشی تلفن همراه بود. زمانی به خود آمدم که دیگر لحظه‌ای بدون «سهراب» نمی‌توانستم زندگی کنم ولی من در سن نوجوانی از شیاطین فضای مجازی اطلاعی نداشتم و به همین دلیل هم این علاقه احساسی و هوس آلود را عشق پاک می‌نامیدم.

مدتی بعد دیدار‌های ما به پارک‌ها و خیابان کشید و «سهراب» که جوانی ۲۴ ساله بود خودش را عاشق و شیفته من نشان می‌داد. از سوی دیگر تصور می‌کردم در کنار او خوشبخت خواهم شد. مانند دختری که «جادو» شده باشد به همه خواسته‌های او تن می‌دادم و اطمینان داشتم که به زودی با هم ازدواج می‌کنیم.

دراین میان روزی مادرم متوجه تماس‌های من شد و بسیار مرا نصیحت کرد که این گونه عشق‌ها فرجامی جز فلاکت و بدبختی ندارد. او مدام سرنوشت خودش را برایم مثال می‌زد ولی من نمی‌توانستم این حرف‌ها را باور کنم! «سهراب» چنان مرا جذب خودش کرده بود که به پیشنهاد او تصمیم به فرار از خانه گرفتم تا خوشبختی را در کنارش تجربه کنم.

من هم شبانه مقداری از طلا‌ها و پول‌های مادرم را برداشتم و از خانه فرار کردم. «سهراب» مرا به خانه مجردی اش برد و تازه فهمیدم که او جوانی بیکار است که با اغفال دختران، مخارج زندگی اش را تامین می‌کند. از طرف دیگر مادرم به شدت نگرانم شده بود، اما به خاطر حفظ آبرویش به پلیس اطلاع نمی‌داد، چون یقین داشت که من نزد سهراب هستم. وقتی فهمیدم دچار اشتباه شده ام و دل به فردی بسته ام که با دختران غریبه زیادی در فضای مجازی ارتباط دارد، در فرصت مناسبی از خانه مجردی او فرار کردم، اما از روی مادرم خجالت می‌کشیدم که به خانه بروم این بود که به کلانتری آمدم تا به چنگ هوسرانان خیابانی نیفتم، اما‌ای کاش ...

با تدابیر و راهنمایی‌های سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) دختر نوجوان در حالی که با مشاهده سرگذشت هولناک دختران فراری در مرکز انتظامی، به پهنای صورت اشک می‌ریخت، شماره تلفن مادرش را به مشاور کلانتری داد و بدین ترتیب بررسی‌های روان‌شناختی و اقدامات قانونی در این باره آغاز شد.

منبع: رکنا

برچسب ها: دختر تجاوز

ارسال نظرات