گزارش نبض بازار از پشت پرده جزب جدید جبرائیلی:
حزب «تمدن نوین اسلامی» یا ستاد انتخاباتی فردای جبرائیلی؟

به گزارش نبض بازار، یاسر جبرائیلی مردِ «همین امروز»‌هاست؛ مردی که معتقد است همین امروز می‌توان دلار را به ۲۰ هزار تومان رساند، همین امروز می‌توان تورم را مهار کرد و همین امروز می‌توان «حق ملت را از حلقوم کثیف غرب‌زده‌ها بیرون کشید».

اما پشت هر «همین امروز» او، خلأیی بزرگ است: نبود برنامه، نبود عدد، نبود فهم از واقعیت. او از عدالت حرف می‌زند، اما با شور یک خطیب نه با عقل یک اقتصاددان. در نگاهش، اقتصاد میدان نبرد است نه میز تحلیل. برای همین، هر بحثی در نهایت با دشمنی خیالی تمام می‌شود: لیبرال‌ها، نئولیبرال‌ها، غرب‌گرایان، یا همان‌ها که «به ما می‌توانیم» باور ندارند.

این لحن خشمگین و ساده‌ساز، همان چیزی است که از جبرائیلی چهره‌ای رسانه‌ای ساخته؛ کسی که شعار را بهتر از عدد می‌شناسد، و جمله‌سازی‌اش دقیقاً متناسب با عطش مخاطبان خسته از پیچیدگی است. او به مردم وعده می‌دهد، چون می‌داند وعده شنیدنی‌تر از واقعیت است.

از آبگوشت‌خوری تا حزب‌سازی

حضور پناهیان در افتتاحیه حزب تمدن نوین اسلامی، بی‌معنا نبود. روحانی پرنفوذی که همواره مرز سیاست و منبر را درهم آمیخته، حالا آمده تا به پروژه‌ی جبرائیلی رنگ ایدئولوژیک بدهد. حسین صمصامی، اقتصاددان دولت احمدی‌نژاد، ضلع دیگر این مثلث است—با همان اعتقاد قدیمی به کنترل بازار با دستور و نیت خیر.

اما ریشه فکری این جمع، به همان عکس معروف «آبگوشت‌خوری» برمی‌گردد: جبرائیلی، وحید یامین‌پور و علی‌اکبر رائفی‌پور، سه چهره از نسل تازه‌ سوپرانقلابی‌ها که از رسانه تا سیاست، از شعار تا تشکیلات، مسیر را با صدای بلند طی کرده‌اند. یکی به دولت رسید، یکی به تریبون و دیگری حالا به حزب‌سازی. «تمدن نوین اسلامی» را می‌شود ادامه‌ی همان سفره دانست—این بار رسمی‌تر و جاه‌طلبانه‌تر.

جبرائیلی یاد گرفته در سیاست ایران باید همیشه در نقش منتقد بمانی؛ چون منتقد، همیشه در امان است. وقتی در دولت رئیسی به او پست ندادند، بلافاصله در نقش منتقد اقتصادی ظاهر شد و همان سیاستی را که خودش نوشته بود، تخطئه کرد. او خوب بلد است «در قدرت بودن بدون مسئولیت» را تمرین کند.

جهان فکری جبرائیلی؛ اقتصاد با دستور، سیاست با فیلتر

در منظومه فکری یاسر جبرائیلی، آزادی همیشه خطرناک است؛ چه در اقتصاد، چه در سیاست، چه در فضای مجازی. او از بازار آزاد می‌ترسد، چون آن را میدان نابرابری می‌داند، اما از دولتِ بزرگ دفاع می‌کند، چون خیال می‌کند نیت خوب می‌تواند جای سازوکار بنشیند. در ذهن او، دولت باید قیمت تعیین کند، سود را مشخص کند و حتی با نیت عدالت، فرمان بدهد که چه کسی چه بخورد و چه بفروشد. به همین نسبت، با پیوستن ایران به FATF مخالف است، چون آن را «نفوذ اقتصادی دشمن» می‌داند، و با شبکه‌های اجتماعی جهانی سرِ سازگاری ندارد، چون «ابزار جنگ نرم» می‌خوانَدشان. در منطق او، اگر جامعه بسته‌تر شود، امن‌تر می‌ماند؛ اگر اقتصاد دولتی‌تر شود، عادلانه‌تر می‌شود؛ و اگر نقد‌ها کمتر شود، مردم آرام‌تر خواهند بود. جبرائیلی با این نگاه، نسخه‌ای از «عدالت به سبک پدرسالارانه» می‌پیچد—عدالتی که نه بر پایه رقابت، بلکه بر اساس اطاعت تعریف می‌شود.

مناظره‌ای که نقاب را برداشت

در مناظره با موسی غنی‌نژاد، آنچه رخ داد بیش از یک بحث اقتصادی بود؛ تلاقی دو جهان بود. غنی‌نژاد از نقدینگی، تورم و نقش سیاست پولی گفت، و جبرائیلی از احتکار فولادی‌ها، نفوذ نئولیبرال‌ها و توطئه راکفلرها. یکی عدد آورد، دیگری شعار. یکی آرام بود، دیگری پرخروش.

در آن برنامه، جبرائیلی ترجیح داد وسط حرف بپرد و به جای پاسخ، نصیحت کند. وقتی غنی‌نژاد گفت مشکل از کسری بودجه است، او لبخند زد و گفت «شما ساده‌اید»؛ و همین جا بود که پرده افتاد: جبرائیلی نه اقتصاد را تحلیل می‌کند، بلکه آن را روایت می‌کند—روایتی که همیشه یک قهرمان دارد و چند خائن.

در واقع، اگر در دنیای علم، نظریه‌ها با داده سنجیده می‌شوند، در دنیای جبرائیلی، هر نظریه‌ای که نتیجه‌اش خوشایند نباشد، «غرب‌زده» است.

در نهایت، آنچه از او مانده، ترکیبی است از جاه‌طلبی، قطعیت و نمایش. مردی که از کیهان برخاست، از توییتر صعود کرد، از رئیسی جدا شد، و حالا در فکر ریاست است.

اما اقتصاد، صحنه‌ی خطابه نیست؛ عدد است، صبر است، حساب است؛ و اگر حزب تمدن نوین اسلامی قرار است طرحی برای آینده ایران باشد، باید از شعار‌های «همین امروز» عبور کند. زیرا هیچ تمدنی، با «شعار» نوین نمی‌شود.

یاسر جبرائیلی از کجا آمد؟

جبرائیلی متولد ۱۱ آذر ۱۳۶۳ در روستای فخرآباد از توابع مشگین‌شهر است. مدرک کارشناسی‌اش را از دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی گرفت، در دانشگاه تهران کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل خواند و در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دکترای اندیشه سیاسی گرفت.

او از ۲۱ سالگی پایش به روزنامه کیهان باز شد؛ همان‌جا که قلمش را با حمله به اصلاح‌طلبان و اقتصاد بازار آزاد تیز کرد. بعد به خبرگزاری فارس رفت، مدتی رئیس مرکز مطالعات اقتصادی آستان قدس رضوی شد و بعدتر ریاست مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام را به دست گرفت.

او هرگز وزیر یا وکیل نبود، اما همیشه نزدیک میز قدرت ایستاده؛ آن‌قدر نزدیک که از تصمیم‌ها خبر دارد، و آن‌قدر دور که مسئولیتش را نپذیرد.

جبرائیلی نسخه‌ی تازه‌ای از چهره‌های نسل سوم اصولگراست: تحصیل‌کرده، پرشور، رسانه‌ای، و در عین حال سخت متکی به تریبون و ستایش. از همان نسلی که فکر می‌کند اگر در تلویزیون و توییتر حضور داشته باشد، پس می‌تواند کشور را هم اداره کند.