«کاهش نرخ بیکاری» یا پنهان‌کاری آماری؟

به گزارش نبض بازار، در ظاهر، این اعداد و اظهارات نویدبخش به‌نظر می‌رسند. اما نگاهی دقیق‌تر به آمارها، مفاهیم اقتصادی و واقعیت اجتماعی، نشان می‌دهد که این «کاهش نرخ بیکاری» بیشتر یک خطای تحلیلی یا حتی انحراف آگاهانه از واقعیت است تا نشانه‌ای از بهبود واقعی وضعیت اشتغال در کشور.

واقعیت پنهان پشت کاهش نرخ بیکاری

نرخ بیکاری یکی از شاخص‌های کلیدی برای ارزیابی سلامت بازار کار است، اما این عدد به‌تنهایی نمی‌تواند تصویر کاملی از واقعیت اشتغال در کشور ارائه دهد. نرخ بیکاری از نسبت جمعیت بیکار به جمعیت فعال اقتصادی (شاغلان + بیکاران جویای کار) به‌دست می‌آید؛ بنابراین اگر تعداد افرادی که به دنبال کار هستند کاهش یابد – حتی بدون ایجاد شغل جدید – نرخ بیکاری نیز به صورت مصنوعی کاهش می‌یابد.

به همین دلیل، نرخ مشارکت اقتصادی اهمیت بسیار بیشتری در تحلیل‌های اقتصادی دارد. نرخ مشارکت نشان می‌دهد چه نسبتی از جمعیت در سن کار (معمولاً افراد ۱۵ سال به بالا) وارد بازار کار شده‌اند، چه شاغل و چه بیکار. زمانی که این نرخ کاهش می‌یابد یا ثابت می‌ماند، به معنای آن است که مردم یا امیدی به یافتن شغل ندارند یا انگیزه‌ای برای ورود به بازار کار ندارند. این می‌تواند دلایلی، چون نبود فرصت شغلی، دستمزد پایین، شرایط دشوار کاری، یا یأس اجتماعی داشته باشد.

نرخ مشارکت پایین؛ زنگ خطر بازار کار ایران

با استناد به اظهارات خود حسینی، نرخ مشارکت اقتصادی در بهار ۱۴۰۴ تغییری نکرده است. به بیان دیگر، درصد افرادی که وارد بازار کار شده‌اند همانند سال گذشته است. در شرایطی که جمعیت کشور در حال افزایش است و هر ساله صد‌ها هزار نفر به سن کار می‌رسند، ثبات یا کاهش نرخ مشارکت نشان‌دهنده ضعف ساختاری در اقتصاد کشور و بی‌اعتمادی به آینده شغلی است.

در این شرایط، حتی اگر نرخ بیکاری اندکی کاهش یابد، نمی‌توان آن را دستاوردی واقعی دانست؛ چراکه بسیاری از افراد حتی دیگر حاضر به جست‌وجوی شغل هم نیستند. این پدیده در علم اقتصاد به عنوان "بیکاری پنهان" شناخته می‌شود؛ افراد بیکاری که به دلیل ناامیدی از یافتن شغل، دیگر در آمار‌ها ظاهر نمی‌شوند.

آیا دولت در حال مصادره ناامیدی است؟

نحوه ارائه آمار از سوی دولت، به‌ویژه در حوزه‌های حساسی، چون اشتغال، باید شفاف، علمی و مسئولانه باشد. اما در گزارش اخیر، آنچه مشاهده می‌شود، تلاش برای استفاده تبلیغاتی از کاهش ظاهری نرخ بیکاری است؛ بدون اشاره به دلایل واقعی این کاهش. این اقدام به نوعی مصادره به مطلوب ناامیدی مردم و ضعف بازار کار به نفع دولت تلقی می‌شود.

به‌جای بزرگنمایی کاهش ناچیز نرخ بیکاری، دولت باید در گزارش‌های رسمی خود به دلایل کاهش یا ثبات نرخ مشارکت، رشد مشاغل غیررسمی (که طبق اظهارات خود حسینی به ۵۷ درصد بازار کار رسیده)، و وضعیت نگران‌کننده اشتغال ناقص اشاره کند.

بازار کار غیررسمی؛ یک بحران زیر پوست شهر

یکی دیگر از نکاتی که در این نشست مطرح شد، سهم بالای مشاغل غیررسمی در اقتصاد ایران است. حسینی اعلام کرد:

«۵۷ درصد بازار اشتغال کشور، بازار مشاغل غیررسمی است و در این خصوص بحث تامین آتیه و بیمه نیروی کار مطرح است.»

این آمار به‌خوبی نشان می‌دهد که بیش از نیمی از نیروی کار کشور، فاقد قرارداد رسمی، بیمه و امنیت شغلی هستند. مشاغل غیررسمی، معمولاً با درآمد پایین، ساعات کاری نامنظم و فقدان حمایت قانونی همراه‌اند. این وضعیت، نشان‌دهنده بحران عمیق‌تری است که صرفاً با بازی با ارقام و اصطلاحاتی مانند «امیدبخش» نمی‌توان آن را پنهان کرد.

اگرچه کاهش نرخ بیکاری در ظاهر خبر خوبی است، اما وقتی این کاهش با ثبات یا افت نرخ مشارکت همراه باشد، به معنای کاهش تقاضا برای کار به‌دلیل ناامیدی است، نه افزایش فرصت‌های شغلی.

پنهان کردن دلایل واقعی این آمار‌ها یا ارائه گزارش‌های یک‌سویه، نه تنها کمکی به بهبود شرایط نمی‌کند، بلکه اعتماد عمومی به نهاد‌های دولتی و سیاست‌گذاری را نیز تضعیف می‌کند. اقتصاد کشور بیش از هر زمان دیگری نیازمند تحلیل‌های صادقانه، سیاست‌های اصلاحی و آمار‌های واقعی است؛ نه بازی با کلمات و اعداد.