۸ نکته بین‌المللی درباره مدیریت تعطیلی عمومی در شرایط جنگ/ تجربه کشور‌های دیگر چه می‌‎گوید؟

به گزارش نبض بازار، تعطیلی عمومی ناشی از جنگ، فراتر از توقف اداری، برای نظم اجتماعی و اقتصادی مشکلاتی را ایجاد می‌کند. کشورهایی چون اوکراین، سوریه، یمن، و عراق در سال‌های اخیر این پدیده را تجربه کرده‌اند؛ تجربیات‌شان نشان می‌دهد عدم برنامه‌ریزی برای تداوم حیات شهری و معیشت شهروندان، پیامدهایی دارد. این گزارش، با تمرکز بر راهکارهای کاربردی اثربخش در سایر نقاط درگیر جنگ، به بررسی مکانیسم‌های بقا و کاهش آسیب در شرایط تعطیلی اجباری می‌پردازد.

تفکیک خدمات «ضروری» از «غیرضروری» و اولویت‌بندی دقیق

تعریف دقیق و اجماع ملی بر «خدمات ضروری» اولین گام است. تجربه اوکراین نشان داد مراکز درمانی، آتش‌نشانی، توزیع آب و دارو، شبکه‌های ارتباطی پایه و تامین حداقلی انرژی (برق و گاز) برای بیمارستان‌ها و مراکز درمانی-بهداشتی، باید فعال بمانند. در کیف، حتی در اوج حملات، تعمیرات اضطراری خطوط آب و فاضلاب با تیم‌های کوچک و چابک ادامه یافت. کلید موفقیت، داشتن فهرست شفاف، آموزش پرسنل این بخش‌ها برای کار در شرایط بحران، و تامین امنیت جانی‌شان از طریق توافق‌های محلی یا بین‌المللی بود. حذف بروکراسی/دیوان‌سالاری ناضرور برای تامین شتابناک مایحتاج این بخش‌ها، تعیین‌کننده است.

ایجاد مکانیسم‌های توزیع کالاهای اساسی

فروپاشی زنجیره تامین سنتی، قحطی و بازار سیاه را دامن می‌زند. در سوریه، شبکه‌های توزیع محلی مبتنی بر مساجد، انجمن‌های محله‌ای یا سازمان‌های مردمی شکل گرفت. این شبکه‌ها با شناسایی نیازمندان واقعی و استفاده از انبارهای پراکنده کوچک در سطح محلات، کارایی بیشتری نسبت به سیستم‌های متمرکز شکست‌خورده داشتند. در یمن، ایجاد «بازارهای روزانه سیار» در مکان‌های امن‌تر و ساعات مشخص، با نظارت نیروهای محلی، امکان دسترسی به حداقل مایحتاج را فراهم کرد. تاکید بر توزیع اقلامی چون آرد، روغن، حبوبات، داروهای ضروری و سوخت پخت‌وپز، اولویت بود. شفافیت در توزیع و جلوگیری از احتکار، نیازمند مشارکت فعال جامعه محلی است.

فعال‌سازی و حمایت از اقتصاد غیررسمی و معیشت‌های کوچک

تعطیلی رسمی به معنای توقف کامل فعالیت‌های درآمدزایی نیست. تجربه عراق نشان داد کارگاه‌های کوچک تعمیراتی (دوچرخه، موتور، لوازم خانگی ساده)، خرده‌فروشی‌های خانگی از پشت درب منازل، تولیدات محدود کشاورزی در حاشیه شهرها، و ارائه خدمات محلی (آرایشگری ساده، خیاطی)، چرخه‌ای از مبادله و درآمد حداقلی را زنده نگه می‌دارند. کلید این امر، کاهش فشار نهادهای نظارتی بر این فعالیت‌های کوچک و ضروری در جنگ و حتی تسهیل دسترسی‌شان به مواد اولیه محدود است. در برخی محلات بیروت پس از انفجار بندر، این اقتصادهای خرد، نقشی جان‌بخش در تامین مایحتاج روزمره داشتند.

حفظ ارتباطات پایه: اطلاعات حیاتی و انسجام اجتماعی

قطع ارتباطات، ترس و شایعات را افزایش می‌دهد. اوکراین سرمایه‌گذاری بر شبکه‌های ارتباطی مقاوم (رادیوی آماتور، پیام‌رسان‌های آفلاین قابلیت‌دار، شبکه‌های مش) و تامین برق اضطراری (پاوربانک‌های بزرگ، ژنراتورهای کوچک محله‌ای) برای شارژ دستگاه‌ها انجام داد. ایجاد کانال‌های رسمی ساده و قابل اعتماد (تارنما یا دست‌کم تارنگاری سبک یا کانال تلگرامی با حداقل امکانات) برای اعلام اخبار ضرور (مکان و زمان توزیع کمک، هشدارهای حمله، دسترسی به خدمات پزشکی)، اضطراب عمومی را کاهش می‌دهد. در بغداد، استفاده از بلندگوهای مساجد برای اطلاع‌رسانی‌های فوری در زمان قطع اینترنت، تجربه موفقی بود. ارتباطات، حس انسجام و «ما» بودن را تقویت می‌کند.

تخلیه هدفمند و برنامه‌ریزی شده، نه فرار هرج و مرجی

خروج گسترده و بدون برنامه شهروندان از شهرهای بزرگ، خود بحران‌ساز است. تجربه نشان داده تخلیه باید مدیریت شود: با اولویت غیرنظامیان در خطوط مقدم جبهه یا مناطق زیر آتش سنگین، بیماران خاص، کودکان و سالمندان بدون مراقب. ایجاد «مراکز جمع‌آوری امن» در حاشیه شهرها با دسترسی به مسیرهای خروجی نسبتا امن، توزیع آب و غذای اولیه، و اطلاع‌رسانی شفاف درباره مقاصد احتمالی (شهرهای امن‌تر داخل کشور یا نقاط مرزی برای خروج) ضرور است. اوکراین از قبل «قطارهای تخلیه» اختصاصی را برنامه‌ریزی کرده بود. هماهنگی میان-نهادی (شهرداری، حمل‌ونقل، امنیت، هلال احمر) برای جلوگیری از ازدحام مرگبار در خروجی‌ها ضرور می‌نماید. اجازه خروج خودروهای شخصی، با مدیریت سهمیه‌بندی سوخت همراه باشد.

حفاظت از زیرساخت‌ها با سازوکارهای ساده و کم‌هزینه

حفاظت فیزیکی کامل، ناممکن است، اما اقدامات ساده، موثر اند: تقسیم شبکه‌های آب و برق به بخش‌های کوچک‌تر و مستقل (مینی‌گریدها) برای جلوگیری از فروپاشی کلی در صورت آسیب یک نقطه، استقرار تیم‌های تعمیراتی سریع‌العملی که آموزش دیده و مجهز به ابزار ابتدایی باشند، ذخیره‌سازی پراکنده سوخت و قطعات یدکی در مکان‌های امن و مخفی در سطح محلات، و آموزش شهروندان برای اقدامات اولیه حفاظتی (چون پوشاندن پمپ‌های آب با کیسه‌های شن). در دمشق، رنگ‌آمیزی مخازن آب با رنگ‌های استتار و پوشاندن آن‌ها با تور، از شناسایی و هدفگیری‌شان تا حدی جلوگیری کرد. سرمایه‌گذاری بر منابع انرژی جایگزین ساده (چون اجاق‌های خورشیدی کوچک) برای پخت‌وپز، توصیه می‌شود.

نقش سازمان‌های مردمی-محلی در پر کردن خلا دولت

در شرایط فروپاشی نسبی ساختارهای رسمی، سازمان‌های مردمی‌نهاد، مساجد، عبادت‌کده‌ها، خانقاه‌ها، دیرها، صومعه‌سراها، معابد، تکایا، حیدریه‌ها، حسینیه‌ها، گروه‌های داوطلب محلی و سمن‌ها/NGOهای داخلی، نقش دارند. تجربه حلب ثابت کرد این نهادها در شناسایی نیازهای واقعی محله، توزیع عادلانه‌تر کمک‌ها (اغلب اندک)، ایجاد آشپزخانه‌ها/غذاسراهای عمومی، نگهداری موقت از کودکان بی‌سرپرست، و حتی برقراری حداقل نظافت و بهداشت محیط (جمع‌آوری زباله‌های خطرناک)، چابک‌تر و موثرتر کار می‌کنند. دولت‌های مرکزی، ضمن نظارت کلی، با واگذاری اختیارات و منابع محدود به این نهادهای محلی، از فعالیت‌شان حمایت و موانع بروکراتیک را بردارند. این نهادها به دلیل ریشه محلی، اعتماد اجتماعی بالاتری دارند.

انعطاف‌پذیری در قوانین-مقررات برای بقای اقتصادی

قوانین دست و ‌پاگیر اداری که در شرایط عادی شاید قابل تحمل باشند، در جنگ به مانعی مرگبار تبدیل می‌شوند. نیاز به انعطاف، فوری است: ساده‌سازی فرآیندهای واردات کالاهای اساسی و دارو، لغو موقت برخی عوارض و مالیات‌ها برای کسب‌وکارهای خرد فعال، تسهیل نقل‌-انتقالات مالی داخلی حتی با روش‌های غیرسنتی (برای جبران قطعی سیستم‌های بانکی)، و کاهش بروکراسی برای فعالیت‌های خدماتی ضروری. لبنان پس از انفجار بندر بیروت، مجوزهای شتابناک و اضطراری برای ورود کمک‌های پزشکی و انسانی صادر کرد. ایجاد «دستورالعمل‌های اضطراری ساده شده» برای امور جاری پیش‌بینی شده، مدیریت بحران را ساده‌سازی می‌کند.