ژئولپیتیک مس؛ رقابت بین کشور‌ها چه تاثیری بر فلز سرخ می‌گذارد؟

به گزارش نبض بازار، شاید یکی از بزنگاه‌ها در ژئولپیتیک مس را بتوان در اوایل دهه ۱۹۷۰ در شیلی، یکی از کشور‌های با بزرگ‌ترین ذخایر مس جهان، سراغ گرفت. اواخر سال ۱۹۷۰، سالوادور آلنده مارکسیست، اولین رئیس‌جمهور سوسیالیست آمریکای لاتین، در شیلی به قدرت رسید. یکی از کار‌های پرسروصدای آلنده ملی‌کردن کامل صنعت مس شیلی بود؛ این قضیه «مس شیلی باید مال خود شیلیایی‌ها باشد» البته از بیش از یک دهه قبل از اعلام آلنده شروع شده بود؛ حتی رئیس جمهور قبلی یعنی ادواردو مونتالوا هم با کمپانی‌های امریکایی مالک معادن به توافقات خوبی رسیده و به اصلاح نوعی «ملی سازی توافقی و مذاکره شده» را پیش برده بود.

همه معادن مس شیلی البته متعلق به خارجی‌ها نبود ولی دولت آلنده یکطرفه کار را تمام کرد و معادن بزرگ مس ملی اعلام شدند. کمپانی‌های امریکایی مثل آناکوندا و کِنِکات که غول صنعت مس حساب می‌شدند کنترل معادن بزرگ را در دست داشتند و در عمل نوعی دولت در دولت به حساب می‌آمدند؛ چیزی شبیه شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران که قدرت بسیار زیادی داشت. دوران جنگ سرد بود و رقابت‌ها بین شوروی و امریکا شدید و البته آلنده مارکسیست هم حرفش این بود که برای کاهش نفوذ خارجی در شیلی و توزیع بهتر ثروت بین شیلیایی‌ها این کار را کرده است. 

یانکی‌ها هم آلنده را تهدیدی علیه منافع خودشان و گسترش احتمالی سوسیالیسم در آمریکای لاتین می‌دانستند؛ کار به تحریم‌های اقتصادی و اقدامات سیاسی مخفیانه در شیلی رسید؛ به طور خاص سازمان سیا نقش مهمی در بی‌ثبات کردن دولت آلنده ایفا کرد. اوضاع اقتصادی شیلی خیلی وخیم شد؛ نارضایتی‌ها افزایش یافت و اعتصابات بالا گرفت. سیاست‌های اقتصادی سوسیالیستی آلنده هم مثل هر جای دیگر اوضاع را بدتر از بد کرد. بقیه داستان را هم که همه می‌دانند: کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ ژنرال پینوشه و کشته شدن آلنده و شروع حکومت نظامیان یا همان خونتا. 

پینوشه نزدیک به غرب بود و با همکاری چندتایی از اقتصاددانان هوادار بازار آزاد یا همان بچه‌های شیکاگو از سیاست‌های دولت قبلی فاصله گرفت و سعی کرد سیاست‌های بازاری تری را پیش بگیرد؛ امریکا از پینوشه حمایت می‌کرد و اوضاع سرمایه‌گذاری خارجی هم بهتر شد. یکی دو سال سخت گذشت ولی تا اواخر دهه ۱۹۷۰ شاهد بهبود اوضاع اقتصادی و افزایش چشمگیر تولید مس شیلی بودیم که زمانی حتی معجزه اقتصاد شیلی خوانده می‌شد؛ دهه ۱۹۸۰ بحران بدهی‌های خارجی در امریکای جنوبی رخ داد که روی شیلی هم البته اثر گذاشت. امروز شیلی علیرغم وابستگی زیادش به مس کمی وبیش جز اقتصاد‌های موفق منطقه به حساب می‌آید ولی تا جایی که می‌دانیم همچنان معادن بزرگ مس شیلی مثل معدن چوکی کاماتا دولتی هستند و یکی از ابزار‌های آنها برای دستکاری عرصه سیاست در داخل و خارج. 

اما از اتفاقات تاریخی شیلی بگذریم که خیلی‌ها از آن خبر دارند؛ مس همچنان یکی از پرکاربردترین فلزات جهان است و حتی پیش بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۰ مصرفش دو برابر شود و به حدود ۵۰ میلیون تن در سال برسد؛ مس در روند گذار انرژی (Energy transition) جهان اهمیت حیاتی دارد و در ساخت بسیاری وسایل الکترونیکی، پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی و خودرو‌های برقی به مقدار زیاد استفاده می‌شود. از این طرف استخراج و بهره برداری و البته بازیافت مس هم چالش‌های خودش را دارد و نیازمند سرمایه گذاری‌های جدی است. گفته می‌شود که تکنولوژی‌های اکتشاف و استخراج مس در مقایسه با نفت چندان پیشرفته نیستند و راه اندازی یک معدن تازه یا به قول اهل فن معدن سبز (green field) مس هم یک نسل طول می‌کشد. از قرار برخلاف نفت روی اکتشافات دریایی و استخراج از زیر آب هم نمی‌شود خیلی حساب کرد. ملاحظات زیست محیطی و اجتماعی در این صنعت هم دغدغه‌های جدی هستند.

خیلی‌ها شیلی و پرو و البته به تازگی زامبیا و کنگو را بزرگترین تولیدکنندگان مس جهان به حساب می‌آورند ولی بزرگترین مصرف کننده آن باعث شده است که رقابت‌های ژئوپلیتیکی بر سر مس بالا بگیرد؛ بزرگترین مصرف کننده مس که البته یکی از بزرگترین تولیدکننده‌های آن هم به حساب می‌آید کسی نیست چز چین! اجازه دهید بیشتر توضیح بدهم؛ وقتی به اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم می‌رسیم چشم‌انداز جهانی تولید و مصرف مس تغییر زیادی را تجربه کرد. شاهد ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی بودیم که به طور خاص بعد از بحران مالی ۲۰۰۸ و جنگ‌های خاورمیانه‌ای امریکا به تدریج جاه طلبی‌های بیشتری از خود نشان می‌داد؛ رشد دورقمی مستمر و صنعتی‌سازی و شهرنشینی سریع به معنای استفاده بیشتر از منابع بود و گفته می‌شود تا حدود سال ۲۰۲۰ چین سالانه بیش از ۱۲ میلیون تن مس مصرف می‌کرد که بیش از نیمی از مصرف کل جهان بود. تخمین‌ها حاکی از اینست که در ۲۰۲۲ حدود ۵۸ درصد از واردات کل مس جهان متعلق به چین بوده است. ابتکار کمربند جاده و راه ابریشم نوین و البته بلندپروازی‌های سی جی پینگ رئیس جمهور مقتدر چین را هم به این معجون باید اضافه کرد.

چینی‌ها برای برای اطمینان از عرضه پایدار مس به کل جهان چشم داشتند و شروع به جست‌و‌جو در سراسر جهان کردند و به سراغ کشور‌های مس خیز در آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند و سرمایه‌گذاری در آنها را در دستور کار قرار دادند. شرکت‌های دولتی چینی با خرید سهام و توافق‌های بلندمدت در حوزه اکتشاف و استخراج مس وارد همکاری با دولت‌های مس خیز شدند که البته چالش‌های خاص خود را به همراه داشته و دارد. به عنوان مثال حضور چینی‌ها با گروه MMG به عنوان سهامدار اصلی و چند شرکت چینی دیگر در معدن لاس بامباس پرو که حدود ۲ درصد از تولید مس جهان را در اختیار دارد سروصدای زیادی داشته است؛ از مسائل زیست محیطی بگیرید تا اعتصابات کارگری و اعتراضات سیاسی. جالب است که حتی امروز هم شبح خلع ید شرکت‌های خارجی بالای سر پرو دور می‌زند و کسانی از جمله پدرو کاستیلو از روسای جمهور قبلی پرو که از قضا محبوبیت زیادی دارد خواهان ملی شدن معادن مس است.

این وسط آفریقا هم باتوجه به معادن سرشار مس آن اهمیت زیادی پیدا کرده و فلز سرخ در قاره سیاه نظر چینی‌ها را به خود جلب کرده است. کشور‌هایی مانند زامبیا و جمهوری دموکراتیک کنگو سرمایه‌های زیادی را از چین جذب کردند؛ کنگو یکی از غنی‌ترین ذخایر مس جهان را را اختیار دارد و با توجه به سرمایه گذاری‌های زیاد چینی‌ها تولید خود را به شدت افزایش داده است؛ در سال ۲۰۲۳ حدود ۲.۸۴ میلیون تن مس تولید کرده که حتی از پرو هم بیشتر بوده است؛ به نظر می‌رسد کنگو در سال‌های آینده جای پرو را هم بگیرد هرچند هنوز میزان صادرات آن اندکی از این کشور کمتر است. رویکرد کلی کار چینی‌ها در افریقا اینست که زیرساخت‌هایی مثل جاده، راه‌آهن و نیروگاه را می‌سازند و در ازای آن حق بهره برداری از معادن را به دست می‌آورند. در این مسیر رقابت‌ها با امریکا هم جدی است، برای مثال در زامبیا بر سر تاسیس خط آهن بین این دو قدرت جهانی نوعی رقابت درگرفته است؛ امریکا می‌خواهد زامبیای غنی از معادن را از مسیر آنگولا به اقیانوس اطلس وصل کند و چین به دنبال بازسازی خط آهنی است که زامبیا را به بندری در تانزانیا در کنار اقیانوس هند می‌رساند.

منبع: کانال راهبرد