به گزارش نبض بازار،مطلب فوق به قلم میثم علوی با عنوان "سندرم تحقیر مدیران"نوشته شده که به بررسی روند انتخاب مدیران برای بنگاه های بزرگ اقتصادی پرداخته است.
وقتی یک صنعتی ریه مردم بومی را آلوده میکند و برای آب شرب آنها و دیگر مسایل زیست محیطی مشکل بوجود میاورد قطعا برای جذب نیروی کار و خرید اقلام آنها در اولویت قطعی هستند و شکی در آن نیست (بگذریم از آنکه در یک پتروشیمی مثل امیرکبیر به اسم نیروی بومی برخی افراد تنبل و بی سواد جذب میشوند و ساعت کاری مشخصی هم ندارند و حقوق دریافت میکنند).
یک سندرم بیقرار تحقیر مدیران عامل در بین حاکمیت و مردم وجود دارد که گویی با ذلیل کردن فردی که تمام بار بنگاه را بر دوش خود دارد ما میتوانیم به کارگر خدمت کنیم!
در زمینه مدیر بومی باید گفت مگر یک شرکت ملی با چند هزار میلیارد درآمد و هزینه متعلق به یک شهر است که باید مدیر آن نیز بصورت ملوک الطوایفی انتخاب شود!؟این بنگاهها در بیشتر موارد متعلق به صندوق های بازنشستگی و مردم هستند و باید فردی در راس آن قرار بگیرد که بتواند بیشترین کارایی را داشته باشد و نه صرفا همسایه دیوار به دیوار مجتمع تولیدی باشد.
در زمینه پروازی هم حاکمیت و مردم که همزمان غرق در اینستاگرام و سطح هستند هنوز تفاوت مدیر عامل و مدیر مجتمع را نمیدانند و از سوی دیگر کدام خانواده مدیر نخبه ای قبول میکند در شهرهایی که به اشتباه حداقل امکانات رفاهی مثل سینما،پارک،ساحل،بازار و استخر را ندارد در کنار همسر خود قرار گیرد و باز از سوی دیگر مگر بازرگانی بخش قابل توجه یک بنگاه نیست!؟که مرکز این امر در پایتخت و در کنار تریدرها و پیمانکاران تامین و تجهیز قرار دارد؛ پس اتفاقا یک مدیر باید پروازی باشد و در این پرواز دو بال بنگاه که یکی در منطقه و دیگری در پایتخت قرار دارد را بصورت متوازن به حرکت درآورد.
البته به شدت مخالف و دشمن چاق شدن دفاتر تهران و کارمندان زیر کولر گازی که از دسترنج کارگران تولید با بازی افزایش بروکراسی و به توصیه نامه های افراد ذینفوذ و نمایندگان مجلس شکل گرفته اند هستم و معتقدم ۹۵ درصد نیروها باید در مجتمع که بیشترشان هم باید آچار به دست باشند و ۵ درصد آنها در ستاد تهران مستقر باشند و آنطور نشود که یکی عرق بریزد و ده نفر باد بخورند!