به گزارش نبض بازار، موفقیت به معنای دستیابی به اهدافی است که نشان دهنده توانایی و پیشرفت شخصی باشد. با وجود این، پارامترهای موفقیت بین فرهنگها، خانوادهها و افراد بر اساس اولویتها بسیار متفاوت هستند.
موفقیت ممکن است برای بعضی افراد به معنای ثروتمند شدن باشد؛ در حالی که دیگران ممکن است آن را به عنوان تربیت فرزندان خوب یا داشتن تحصیلات عالی تعریف کنند. بنابراین تعریف موفقیت با توجه به انتظارات جامعه و والدین و همچنین تفاوتهای بین نسلی در حال تغییر است. اما آیا موفقیت به معنای برخورداری از خوشبختی است؟ شما چه تعریف و درکی از خوشبختی دارید و چنین احساسی را در گروی دستیابی به چه اهدافی میدانید
ما چه زمان میتوانیم بگوییم فرد موفقی هستیم؟ حتماً جواب بسیاری افراد این است هنگامی که از لحاظ مالی و شغلی به جایگاه مناسبی رسیده یا مقام و منصبی خوبی داشته باشیم. اما چند درصد از افرادی را میشناسید که همه این مراحل را هم پشت سر گذاشتهاند ولی احساس خوشبختی نمیکنند.
تعریف دقیق موفقیت بسیار چالش برانگیز است و در واقع نمیتوان گفت چه کسی واقعاً موفق است. گاهی میل شدید ما برای به دست آوردن دستاوردهای بیشتر اجازه نمیدهد بتوانیم درک درستی از موقعیتی که در آن هستیم داشته باشیم.
شاید چون میخواهیم به موفقیت بیشتری برسیم هیچ وقت نمیتوانیم از موقعیتی که در آن هستیم لذت ببریم. بنابراین میتوان گفت تعریف و درکی که ما از خوشبختی داریم میتواند تاثیری زیادی در احساس ما به چنین واژهای داشته باشد.
بدون قدردانی از زمان حال نمیتوان به دنبال احساس خوشبختی بود. هر کس با توجه به تواناییها و موفقیتی که دارد میتواند به انداره خود قدر دان آنچه دارد باشد و البته به دنبال موفقیت و خوشبختی بیشتر هم باشد.
مثلاً مدیری که مدام به فکر ترفیع بیشتر است، در نهایت وقتی مدیرعامل میشود انتظار دارد بسیار خشنود و راضی باشد، اما فشارها و استرس بالای کار معمولاً باعث میشود دچار مشکلات بیخوابی، استرس و اضطراب شود و نتواند هم از موفقیت خود لذت ببرد و احساس خوبی داشته باشد. بنابراین نمیتوان صرف دستیابی به موفقیت بیشتر لزوماً احساس خوشبختی بیشتری هم کرد.
روان شناسان، شادی را به عنوان رضایت پایدار، احساسات مثبت مانند خوش بینی و رهایی از نارضایتی و رنج مداوم تعریف میکنند. اما شادکامی پایدار میتواند با تمرکز انرژی بیشتر بر رشد عاطفی شکوفا شود که از طریق روابط مستحکم، خودآگاهی، یافتن معنا و دنبال کردن مشتاقانه اهداف با انگیزه درونی تقویت میشود،
مثلاً وقتی شخص توانا و ثروتمندی به تعطیلات برود اما سعی کند بخشی از زمان خود را هم به آموزش مهارتهای زندگی به کودکان محروم بگذراند؛ به این صورت بین شادی خود و دیگران پیوند میزند و همچنین با ایجاد تغییرات مثبت به طور پایدار احساس شادی واقعی خواهدکرد.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهند شهرت و ثروت بر خلاف باور بسیاری از ما نمیتواند حتماً باعث ایجاد احساساس شادمانی در ما شوند. گاهی افراد در پی کسب موفقیتهای زیاد احساس میکنند در یک مسابقه پر از اضطراب بیپایان به سمت اهداف ناپایدار گیر کردهاند و اغلب احساس خستگی، تنهایی و نارضایتی میکنند.
این افراد شاید ابتدا خوشحال به نظر برسند. اما با توجه به اینکه معمولاً به بسیاری از جنبههای دیگر زندگی خود از روابطشان توجه زیادی نکرده و اغلب آنها را نادیده گرفتهاند؛ دستیابی به موفقیتهای بیشتر برایشان بیمعنی خواهد شد. بنابراین توجه داشته باشیم شادی واقعی از طریق هدفی فراتر از موفقیت و تحسین دیگران به دست میآید.
گاهی تغییر جهت دادن اولویتها به سمت رشد عاطفی و اجتماعی میتواند به طور پایدار آرامش درونی را بدون توجه به شرایط بیرونی برای ما به ارمغان بیاورد.
یافتن معنا و تعیین اهداف کوتاه مدت میتواند رضایت پایداری به همراه داشته باشد؛ ضمن آنکه داشتن ارتباطات اجتماعی بسیار مهم است.
قدردانی آگاهانه از نعمتهای بیشمار زندگی به جای تمرکز بر نارضایتیها نیز میتواند کمک کند توجه داشته باشیم تمرکز بر داشتهها میتواند تااندازه زیادی در احساس برخورداری ما از خوشبختی مؤثر باشد.
ضمن آنکه شادی واقعی درازمدت از طریق تأمین نیازهای درونی مانند برخورداری از پیوندهای معنادار و تمرکز بر ویژگیهای مثبت دیگران ناشی میشود.
منبع: همشهری آنلاین