به گزارش نبض بازار، (فرض کنید که) اکنون اوت ۲۰۲۲ است و دولت بایدن هنوز بر جنگ اوکراین که وارد هفتمین ماه خود میشود، تمرکز کرده است. دولت بایدن و دمکرات ها، نگرانی فزایندهای درباره چشم انداز مبهم خود در انتخابات میاندورهای نوامبر دارند و ایران و آمریکا هم ماههاست در غیاب یک توافق هسته ای، در آتش بس دشواری بسر میبرند. ایران از غنی سازی سطح تسلیحاتی خودداری میکند حال آنکه دولت بایدن، هرچند از تحریمهایی که میراث ترامپ است نکاسته، اما در اجرای آنها هم بر ایران آسان میگیرد و چندان سخت گیریای نمیکند.
اما ظرف زمان، سر ریز میشود و اسراییل با اعلام برنامه ترور یک مقام ارشد امنیتی ایران به همتایان آمریکایی، آنها را غافلگیر میکند. دولت بایدن – همانند ماجرای خرابکاری در سایت نطنز - زمان کافی برای جلوگیری از این ترور ندارد و به ناچار منتظر واکنش تلافی جویانه ایران میشود. این کار اسراییل، گمانه زنی درباره یک نزاع گستردهتر منطقهای و حتی جنگ سوم جهانی را تقویت میکند. ایران عهد میبندد که انتقام بگیرد، جنگ در میگیرد و به سقوط بازارهای جهانی میانجامد.
ایران در گام نخست، بازرسان آژانس هستهای را بیرون میاندازد و قصد خود برای خروج رسمی از پیمان عدم تکثیر هستهای را اعلام کرده کار غنی سازی اورانیوم سطح تسلیحاتی را آغاز میکند. با انتشار گزارشهایی درباره قصد ایران برای حملات تلافی جویانه به پایگاههای آمریکا و شرکایش و نیز حرکت ناوهای هواپیمابر آمریکا به سوی خلیج فارس، بهای بنزین در آمریکا به شش دلار در هر گالن نزدیک میشود.
دولت بایدن فکر میکرد که ابتکار عمل مسئله ایران را در دست دارد و صبر میکند تا از انتخابات میاندورهای بگذرد، اما اکنون رییس جمهوری مجبور است بین گزینههایی انتخاب کند که هیچ یک از آنها به بُرد نمیانجامد. آیا دستور حمله به تاسیسات هستهای ایران را بدهد و یک جنگ خونین منطقهای را کلید بزند که پیامدهای اقتصادی وخیم تری با خود میآورد یا خویشتنداری کند به این امید که اوضاع آرام شود پیش از آنکه ایران از آستانه گریز هستهای بگذرد؟
تصور سناریویی به مانند آنچه در بالا اشاره شد، دشوار نیست. اگر دولت بایدن و ایران نتوانند آخرین مانعی را که بر سر راه امضای توافق وجود دارد از میان بردارند (مانعی که همان قرص سمیای است که ترامپ در این مسیر گنجاند)، بحرانی از همه سو شعله میکشد.
اما اکنون دولت بایدن خواهان امتیازاتی غیرهستهای از ایران در برابر حذف نام سپاه پاسداران از فهرست تروریستی است. ایران هم امتناع میکند و به موضع خود چسبیده که سپاه باید از این فهرست حذف شود. اگر (هم) گزینههای سازش دنبال میشوند، چندان جلب توجه نکرده اند.
دولت بایدن، هرگز فرصت و اراده سیاسی لازم برای حل و فصل این مشکل را درک نکرد و این از همان نخستین روز ورود به کاخ سفید آغاز شد که نتوانست هیچ گام – نمادین یا غیرنمادینی - بردارد که نشان دهد از رویکرد فشار حداکثری ترامپ فاصله گرفته است. این بود که رفع بن بست هسته ای، روز به روز دشوارتر شد. در ایران یک دولت تندرو بر سر کار آمد و بایدن هم همچنان تحریمها را برقرار نگه داشت و برنامه هستهای ایران هم به آرامی تا سطوح بالاتری پیشرفت کرد و خرابکاریهای اسراییل هم که بایدن قادر به جلوگیری از آن نبود، این روند را شتاب داد.
ترامپ، همان آتش افروزی بود که قصد آتش زدن برجام را داشت و بایدن هم در اطراف صحنه این جنایت پرسه زد به جای آنکه آتش را خاموش کند. پیامدی که هر روز محتملتر میشود این است که دولت بایدن، هزینه این آتش افروزی ترامپ را با شعله کشیدن جنگی بین ایران و آمریکا خواهد پرداخت. چه بایدن در متوقف کردن ایران از دستیابی به بمب هستهای ضعف نشان دهد یا با بی پروایی به جنگی تن دهد که ترامپ هم از آن شانه خالی کرد، جمهوریخواهان به هدف خود رسیده اند و این بایدن است که باید خودش را سرزنش کند. میتوان جلوی همه این فجایع را گرفت. یک توافق خوب آماده شده و روی میز است اگر بایدن شهامت حفظ آن را داشته باشد.