سریال نمایشخانگی «میخواهم زنده بمانم» هر قسمت بدتر از قسمت قبل جلو میرود. سریالی که در قسمتهای ابتدایی شروع خوبی داشت و نوید یک مجموعه متفاوت نمایشی را میداد اما ضعف سناریونویسی باعث از دست رفتن این موقعیت برای آن شد تا جایی که در قسمتهای اخیر؛ در ادامه با نبض بازار همراه باشید.
کسل کنندگی، نبود نقطه عطف و ریتم مناسب، ضعف شخصیتپردازی، ضعف دیالوگ نویسی، عدم منطق و رابطه درست علت و معلولی همگی به پاشنه آشیل آن تبدیل شدهاند و حتی یک کمپوزیسیون درست بعنوان اساس یک اثر هنری نیز در اجزای آن دیده نمیشود.
اگر سریال «آقازاده» را بعنوان یک استثنا کنار بگذاریم، سریالهای اخیر نمایش خانگی همگی تنها اسیر بازیگر محوری و همزمان فقدان سناریو و خلاقیت در قصه گویی و کارگردانی بودهاند و این گونه است که سریالهای ایرانی نه تنها از مرزهای جغرافیایی ایران فراتر نمیروند و بازار خارجی ندارند بلکه مخاطب داخلی را نیز بیش از پیش سلب اعتماد کرده و پس میزنند.
تا زمانی که به جای اصول فنی هنری، رابطه و باندبازی بر امر فیلمسازی و سریالسازی در ایران حاکم است، وضعیت سینما و نمایش خانگی به همین منوال خواهد بود.