ـ عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی: 18 تیر سال 78 در تقویم سیاسی ایران شاید اولین بار بود که دانشگاه تهران محل جولان گروههای سیاسی بود تا دانشجو را به پیادهنظام مقابله با انقلاب اسلامی تبدیل کند.
بعد از 5 روز با حضور مردم در خیابانها برای دفاع از انقلاب غائله فیصله پیدا کرد اما این روز بهانهای برای جریان برانداز بود تا در سالگرد 18 تیر هرسال اقدام به تجمع بکند. سال 82 اوج سالگرد 18 تیر بود که بهمدت یکماه ادامه پیدا کرد و در نهایت با خویشتنداری پلیس و کم شدن تعداد دانشجویان و برخورد با جمع محدود آشوبطلبان غائله ختم شد.
در همین رابطه بهسراغ
سردار مرتضی طلایی فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ رفتیم تا از ماجرای 18 تیر سال 78 و همچنین 82 رمزگشایی کند.
مرتضی طلایی پیش از ورود به تهران و در دست گرفتن فرماندهی ناجا، مسئولیتهای مهمی از جمله فرماندهی سپاه کاشان، فرماندهی انتظامی شهرستان اصفهان و فرماندهی انتظامی استان مازندران را بهعهده داشت.
وی بعد از بازنشستگی از نیروی انتظامی به شورای شهر تهران رفت و منتخب مردم تهران در شورای شهر شد. طلایی نماینده سومین دوره و نایبرئیس چهارمین دوره شورای شهر تهران بود.
متن زیر مشروح گفتگو با فرمانده وقت نیروی انتظامی است که از منظرتان میگذرد:
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، قریب 19 سال از 18 تیر 78 و همچنین پانزده سال از اتفاقات 18 تیر سال هشتاد و دو میگذرد. تحلیل شما از اتفاقات آن سالها چیست و چرا جریانی درصدد بود که از جنبش دانشجویی برای اقدامات براندازانه استفاده کند؟
طلایی: بسمالله الرحمن الرحیم. از یک مقطعی در کشور شاهد شکلگیری یک جریانی بودیم که پیادهنظام آن در داخل بود و از خارج هم با هدف براندازی، از آن حمایت میشد که آغاز آن هم با حوادث سال 78 و داستان روزنامه سلام و بعد هم آغاز غائله سال 78 بود.
به نظر بنده این آغاز دور جدیدی از اقدامات بود. دشمنان ما در بیرون با استفاده از عناصر داخلی خودشان و از ظرفیتهای فضاهای دانشگاهی و دانشجویی که در واقع نقطه محرک و عامل محرکه این حوادث اجتماعی بودند، براندازی را آغاز کردند.
در آن زمان اگر یادتان باشد، در سال 78 مدتی طول کشید و بعد از چندین روزی که هر نقطه شهر را به آشوب میکشیدند، با ورود مردم این غائله جمع شد، اما اینها بیکار ننشستند و این اتفاقات ادامه پیدا کرد. یکی پس از دیگری در تقویم سیاسی کشور فرصتهایی برای ادامه آن جریانی که آغاز کرده بودند، پیدا کردند.
** با مجوز وزارت کشور دولت اصلاحات سالگرد میگرفتند تا نظام را به چالش بکشند
دقیقا یادم هست که به عنوان مثال مراسمهای سالگرد چهرههایی مثل مرحوم بازرگان، فروهر و امثال اینها موضوعی برای برگزاری سالگرد 18 تیر شده بود که برای آن برنامهریزی میکردند و فضاهای سیاسی کشور هم در اختیار آنها بود و مجوزهایی از طریق وزارت کشور، استانداری و فرمانداری اخذ میکردند و به مراکزی مثل حسینیه ارشاد و امثال آن میرفتند و مراسم را در آنجا برگزار میکردند که در حاشیه این مراسمها، حرفهایشان را میزدند و از این طریق برای تهییج افکار عمومی و به چالش کشاندن نظام فرصتسازی میکردند. به نظر بنده، بخشی از آن هم ضربه زدن به نیروهای انقلابی و ولایی بود که در مقابل آنها قرار داشتند.
این داستانها همین طور ادامه داشت. بنده در سال 80 که از مازندران به تهران آمدم یادم هست این اعتراضات را به محیطهای دیگری کشاندند.
** پیوستن جریان ملی_مذهبیها و نهضت آزادی به میتینگهای سیاسی
پشت این تجمعات، جریانات سیاسی و داخلی و بهطور مشخص جریان افراطی اصلاحات بودند که اینها را مدیریت میکرد و به جریان میانداخت. در ادامه آن، جریانات ملی - مذهبیها، نهضت آزادیها و امثال اینها بودند که میپیوستند یعنی افراد تجمعات، مراسمات و تماشاگران میتینگها و اعتراضاتی که راهاندازی میکردند، در آن زمان دو طیف عمدهای بودند که پا به سن هم گذاشته بودند، اصلا نمیدانم که الآن در قید حیات هستند یا خیر. پیرمردها وپیرزنهایی از نهضت آزادی و یا جبهه ملی بودند که در این مراسمها شرکت میکردند.
** برای خارج کردن 18 تیر از تقویم سیاسی وارد مذاکره شدم
زمانی که شما از مازندران وارد تهران شدید، محیطهای دانشجویی از نظر فعالیت سیاسی چه اوضاعی داشت و برای کنترل و عدم سوءاستفاده از جریانات دانشجویی چه تدبیری به کار بستید؟
طلایی: برجستهترین مشکلات و تجمعات، اعتراضات و حوادث در محیطهای دانشجویی بود. نکته جالبی که وجود داشت این بود که در سال 80 که بنده به تهران آمدم، از فرماندهی ناجا جناب آقای سردار قالیباف اجازه گرفتم که با بچههای تحکیم وحدت مذاکره کنم تا موضوع 18 تیر را از تقویم سیاسی خارج کنیم و به دنبال این مذاکرات، راهی برای چگونگی خارج کردن 18 تیر از تقویم سیاسی را دنبال کنیم، زیرا هر سال 18 تیر آغازی برای یک دوره حوادث بود.
در همین ساختمان فعلی مجلس شورای اسلامی که در آن زمان در حال ساخت بود، آقای قالیباف به بنده در این رابطه اجازه دادند و چارچوبی مشخص کردند که با تحکیم وحدتیها مذاکره کنم؛ خیلی جالب بود که ایشان(قالیباف) به من گفتند که اگرچه آنها خیلی خواستهها و توقعات دارند و آن را مطرح میکنند، اما شما در این چارچوب با آنها مذاکره کنید. بنده با اینها مذاکره کردم و دیدم که همانطور که پیشبینی میشد و گفته شده بود، آنها یک سری خواستههایی نظیر آزادی زندانیان سیاسی و عذرخواهی پلیس را مطرح کردند.
بنده یادم هست که در آن جلسه به اعضای تحکیم وحدت عرض کردم که حدود اختیارات من در حوزه پلیس تهران است و موضوع شما هم با پلیس تهران بوده است و کاری به پلیس کشور ندارد بنابراین در حوزه پلیس تهران نزد شما آمدهام و میخواهم ببینم که چه کاری میتوان انجام داد که موضوع 18 تیر که به یک جریان سیاسی تبدیل میشود را حل کنیم.
** جداسازی بدنه دانشجویی از بهرهبرداران سیاسی با سخنرانی در مسجد کوی دانشگاه
نهایتا آن جلسه نتیجه قابلقبولی نه برای آنها و نه برای ما داشت، اما در ادامه بنده استارت جداسازی جریان و بدنه دانشجویی از بهرهبرداران سیاسی را کردم و آن هم این بود که در یک سخنرانی و مصاحبه آن را اعلام کردم. بچهها هماهنگ کردند که در سالن مسجد کوی دانشگاه سخنرانی کردم و بابت آنچه که در آن حادثه گذشته اتفاق افتاده بود، عذرخواهی کردم و به آن دلیل عذرخواهی کردم که منجر به دلخوری دانشجویان از پلیس شده بود و گفتم فارغ از اینکه بخواهم ببینم حق با پلیس و یا با شما بوده، آمدهام به عنوان رئیس پلیس تهران از شما دلجویی کنم و اگر از سوی همکاران من با کسی برخوردی شده عذرخواهی میکنم، این نقطه آغاز و تعاملی برای ارتباطگیری با جریان دانشجویی شد.
نکته اینجا بود که مجوزهای تجمع را وزارت کشور و بخشهای دیگری نظیر استانداری و فرمانداری، حمایت و صادر میکردند، در سال 82 به عنوان نمونه که سختترین سال برگزاری سالگرد 18 تیر بود(آن سال اخرین سال بود و غائله جمع شد) این مراسم در شرایطی بود که نمایندگانشان در مجلس مانند
فاطمه حقیقتجو و محسن آرمین و برخی در داخل وزارت کشور، شبها داخل کوی میرفتند و با بچههای دانشجو جلسه میگذاشتند و متأسفانه اینها به جای اینکه به سمت آرامسازی فضا حرکت کنند، برای تشدید فضا به کوی دانشگاه میرفتند.
اگر یادتان باشد، مراسم سالگرد 18 تیرسال 82، از 20 خرداد شروع شد، یعنی بعد از غائله 78 تا سال 82، اینها هر سال سالگرد 18 تیر را میگرفتند و برای دیگر مناسبتها هم مراسم برگزار میکردند. سال 82 در واقع یک گام دیگری بهطور جدی و سازماندهی و برنامهریزی شدهتر طراحی کردند بهنحوی که ماهوارهها نقش هدایتگری و تهییج را برعهده داشتند. در اطلاعاتی که بعدها بخشهایی از آن به دست آمده، اینها حتی جایگزین و آلترناتیو حکومت را هم پیشبینی کرده بودند! در درون هم این جریان دنبال این بود که کشتهسازی را دنبال و درگیریها و تنشها بین پلیس و حوزه دانشجویی را تشدید کنند. همانطور که عرض کردم، بنده از سال 80 که به تهران آمدم و با نقطه آغازی که شروع کردیم، توانستیم یک ارتباط نسبتا نزدیکی را با فضاها و نیروهای دانشجویی برقرار کنیم.
فضای سال 82 از نظر پیچیدگی سیاسی چگونه بود و با چه اوضاعی پلیس روبرو بود؟ چه افرادی در داخل به این فضا دامن میزدند؟
طلایی: سال 82 به شدت تلاش کردند که این فضا را تیره کنند، مناسبتهای بسیاری در این سالها داشتیم که اگر یادتان باشد به عنوان مثال در مقابل دانشگاه تهران تجمع کردند که بنده با حضور در جمع آنها به دانشجویان گل دادم که فضا را عوض کنم. خیلی از این اتفاقات افتاده بود و ماهوارهها هم آنلاین مراسمهای کوی دانشگاه را پخش میکرد و مردم را تحریک میکردند که پلیس جوی خون به راه انداخته و تلاش میکردند که مردم را از سطح شهر به آشوبها هدایت کنند که این نه یک ماه و نه یک روز، بلکه 20 خرداد این حوادث شروع شد. ما روزها در محیطهای دانشگاه درگیر بودیم، اعم از دانشگاههای علامه، شهید بهشتی و تهران و شبها هم در خوابگاههای دانشگاههای شهید بهشتی و کوی یعنی روزها در محیطهای دانشجویی و شبها در خوابگاههای دانشجویی درگیر بودیم.
طیف ملیمذهبیها، نهضت آزادیها و... هم با ماشینهایشان به خیابانها و بزرگراههای چمران، جلال آلاحمد و کردستان میآمدند و در این منطقه ترافیک ساختگی درست میکردند.
به این ترتیب ناجا با پروژهای روبرو بود که میخواست سد پلیس را بشکنند و از آن عبور کنند و این ماجرای دانشجویی از کوی بیرون بزند و به بیرون پیوند بخورد و نقشههایی را که داشتند اجرایی کنند. ما با این صحنه مواجه بودیم و همچنین از یک جهت از داخل تحریک میشدند و از طرف دیگر حضراتشان در مجلس و وزارت کشور آنها را تحریک میکردند.
** قالیباف تا مرز در دست گرفتن وزارت کشور پیش رفت
یک مجموعه حوادث آن دوره در سطح دولت در جریان بود که خود آقای قالیباف به عنوان رئیس ناجا درگیر آن بودند.
کار به جایی رسید که یک روز آقای قالیباف تا مرز رفتن به وزارت کشور و در دست گرفتن کار پیش رفت. چرا؟ چون که در واقع ستاد هدایت جریان اپوزیسیون، دانشجویی و ملی مذهبی به نوعی در وزارت کشور و از سوی برخی افراد در حال هدایت شدن بود. البته این بدان معنا نیست که همه وزارت کشور درگیر این موضوع بودند.
از آن طرف در جلسات شورای امنیت کشور که آقای قالیباف در آن جلسات شرکت میکرد ما نیز گزارشهایی به وی میدادیم و در آن اعلام میکردیم که اوضاع چگونه است و چه گذشته است و آقای قالیباف هم گزارشات ما را در جلسات ارائه میکرد البته شورای امنیتی که باید مسیرش در واقع مدیریت بحران و حادثه باشد هر کدام حاشیههایی برای خودش داشتند.
ما در شورای تأمین تهران مینشستیم و تصمیم میگرفتیم که کار چگونه پیش برود اما کار به این شکل بود که برخی از دوستان با جریانهای مختلف مینشستند و با استانداری هماهنگ میکردند که چهکاری انجام شود. ما که به عنوان نیروی امنیتی مسئول حفظ امنیت شهر بودیم به این میزان که آنها با استاندار در ارتباط بودند ارتباط نداشتیم.
ما در آن زمان با یک اعتراضات صرفاً دانشجویی مواجه نبودیم و این صورت مسئله بود. باطن موضوع این بود که جریان برانداز از بیرون کشور با استفاده از عناصر داخلی طرح مشخصی را آماده کردند که از آن طریق بتوانند به هدف خود برسند، چون در جامعه بر روی دانشجو حساسیت فراوانی وجود داشت و تاریخ نشان داده بود که دانشجویان جریانساز هستند اینها بر روی این قشر سرمایه گذاری کرده بودند.
** در ماجرای سال 82 دنبال کشته سازی بودند/ "اسلحه" کشف کردیم
نکته دوم این بود که آنها دنبال این بودند که کشته سازی کنند و خودشان میگفتند نیازمند پیرهن خونی هستیم حتی در حاشیه این اتفاقات پلیس فردی را گرفته بود که از غرب کشور آمده بود و اسلحه کوچکی به اندازه خودکار در دستش بود. اینها به دنبال این بودند که پلیس را در ماجرای کوی دانشگاه عصبانی کنند تا واکنش نشان دهد.
یک کوی بود و چندین هزار دانشجو! سیاستشان این بود که عناصر اصلی در داخل خود کوی مستقر هستند و دانشجویان را تحریک میکنند که به بیرون بیایند و بعد عملیات ویرانگری را انجام دهند. ما میدانستیم که تعدادشان زیاد نیست. و اکثر قاطع بچههای دانشجو تحت تأثیر جو سازی آنها بیرون میآیند و ما این سیاست را دنبال کردیم که باید صف بچههای دانشجو با اینها را از هم جدا کنیم.
به همین دلیل آنها تا ساعت 3 صبح در خیابان امیرآباد برخی وسایل را آتش میزدند یا کوکتل مولوتوف میزدند و به سمت پلیس سنگ پرتاب میکردند و ساعت 3 صبح خسته میشدند و داخل کوی میرفتند همزمان بچه های مدیریت شهری خیابان را پاکسازی میکردند و بنده میرفتم جلوی یکی از دربهای کوی مینشستم و این بچههای کوی سراغ ما میآمدند و تا نماز صبح که دو ساعت فرصت داشتیم با آنها گفتگو میکردیم و ابهام زدایی میکردیم. در یک ماهی که این اتفاق رخ داد ما بچههای دانشجو را آگاه میکردیم.
در همین فاصله یادم هست که رسانههای وابسته به جریان اصلاحطلب هم مرتب کارش این بود که یک گزارش خلاف واقع از برخوردهای پلیس منتشر کند. یکی از این روزها یادم هست با آقای فاتح که در آن زمان در خبرگزاری ایسنا بود تماس گرفتم و گفتم چرا بچه های شما خبری را کار کردند که صحت ندارد. وی گفت منظور ما چیز دیگری بود! بنده گفتم شما خبرهایی را منتشر میکنید که تهییج کننده است و واقعیت ندارد.
به آقای فاتح گفتم خود شما بیایید از نزدیک هر آنچه که در کوی دانشگاه و خیابان امیرآباد اتفاق میافتد را ببینید و همان را منتشر کنید. وی گفت آیا اجازه این کار را به من میدهید؟ بنده گفتم حتماً بیایید و بقیه مدیرمسئولان رسانه ها را هماهنگ کنید و گزارشی از وضعیت تهیه کنید.
** ماجرای سنگ خوردن به سر مدیرعامل یک خبرگزاری در کوی دانشگاه
آنها ساعت 10 شب بود که به سر خیابان امیرآباد آمدند و با همدیگر به راه افتادیم. از مقابل دانشگاه تربیت بدنی که در همان ابتدای خیابان امیرآباد است سنگها بود که از داخل کوی و داخل خوابگاه برسر ما میبارید و تنها چند قدم که پیش رفتیم یک سنگ بر سر آقای فاتح خورد و وی گفت "بیایید برگردیم!" بنده گفتم "نه آقا برویم از بالاتر ببینید که خبری که منتشر کردهاید که پلیس با دانشجویان برخورد کرده است غیرواقعی بوده است." بدین ترتیب ما توانستیم فضای رسانهای را هم تغییر دهیم.
نیروی امنیتی باید بتواند صف تماشاگر را از صف آشوبطلب جدا کند. من یک ماه شب و روز در کنار کوی دانشجو بودم -حتی برخی شبها از فرط خستگی روی کارتن میخوابیدم و یک ساعت استراحت میکردم- دنبال این بودم صف جوانی که خانوادهاش او را به امید تحصیل و متخصص شدن به تهران فرستادند از صف انسانِ ابزارِ دست گروهها و جریانات سیاسی جدا کنم تا به قصد سوءاستفاده و آسیب زدن به نظام از دانشجو ابزار نسازند.
** برخی مسئولان امنیتی آن زمان عناصر اپوزیسیون بودند
ما این مسیر را طی کردیم و درسهایی که حائز اهمیت است و باید توجه کنیم، همین نکاتی بود که در طول گفتگو اشاره شد. عزیزانی که مسئولیت امنیت برعهده داشتند و حقوقبگیر نظام بودند که جامعه را مدیریت کنند بعضا عناصر اپوزیسیون بودند و در مسیر خواست دشمنان که براندازی بود با اختیارات قانونی علیه نظام کار میکردند. من به ضرس قاطع میگویم عناصر وابستهی دست چندم دشمن امروز در شبکههای تصمیمگیری و اقتصادی حضور دارند تا مسیر درست اقتصاد جامعه پیش نرود.
** روحانی دستور داد وارد کوی دانشگاه بشویم اما پلیس ورود نکرد
در رابطه با نقش آقای قالیباف در ماجرای کوی دانشگاه، در مناظرههای انتخاباتی سال 92 و همچنین سال 96 شاهد ادعاهایی درباره وی بودیم از جمله "حمله گازانبری" یا "لوله کردن" دانشجو چقدر صحت دارد؟ نقش خود آقای روحانی که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند در این ماجرا چه بود؟ چون ایشان در سال 78 سخنران 23 تیرماه بود و آشوبطلبان را اراذل و اوباش خطاب کرد.
طلایی: نمیشود تاریخ را عوض کرد. در جلسهای با حضور روحانی، مصطفی معین و وزیر کشور به پلیس ابلاغ کردند که وارد کوی شود و اختیار دادند که برای جمع کردن موضوع وارد کوی شود. گزارشی که از چندین شب حوادث شهر تهران ارائه شده بود که زندگی مردم مختل شده و این گزارشها به شورای امنیت و وزارت کشور میآمد و دستگاهها بررسی میکردند، احساس شد ادامه این وضع مصلحت نیست و به پلیس دستور دادند که ورود کنیم و عناصر مخل نظم را دستگیر کنیم.
** آنچه روحانی به قالیباف نسبت داد جفا به نیروی انتظامی بود
شخص آقای روحانی موافق این حرکت بود؟
طلایی: این مصوبه بود یعنی جمع موافق این حرکت بود و دبیر جلسه آقای روحانی بود. فردای آن روز دکتر قالیباف من را خواست و گفت "اجازه ورود به کوی داده شده اما شما تدبیر خودت را عمل کن هرچند ما قصد ورود به کوی نداریم." من هم علی رغم این اجازه از این مصوبه استفاده نکردم و ماندم تا لحظهای که دانشجویان خودشان از پلیس خواستند وارد کوی شود. آنچه به قالیباف نسبت داده شده بود جفا به نیروی انتظامی و کسانی بود که یک ماه شبانه روز در خیابانها بودند. "گازانبری" را خود دوستان آن جلسه تصمیم گرفتند هرچند آن هم اجازه قانونی بود اما متاسفانه یک مصوبه قانونی طبقه بندی شده را افشا کردند.
تصمیمات زمانبندی و طبقهبندی دارد و از مراحل محرمانه در یک فرایندی بیرون میآید و در این سالها صحبتی نبود که این مصوبه از طبقه بندی در آمده اما متاسفانه این یک کم لطفی بود و برخلاف واقع چیزی به پلیس نسبت دادند و از یک مصوبه محرمانه استفاده سیاسی شد.
** شب آخر دم اتاق دانشجوها میرفتند و فحش میدادند
سرانجام 20 تیرماه که یک ماه گذشت بواسطه نزدیک شدن به جوانان و دانشجویان، شب آخر 40،50 نفر اصلی دم اتاقها و اطراف کوی به دانشجویان فحش میدادند که چرا از اتاقها بیرون نمیآیید و آنها هم میگفتند شما دروغ میگویید و همراهی نکردند. شب آخر 300 نفر پشت در کوی آمدند و درب دانشگاه را باز کردند، در داخل خودشان درگیر شدند و چون به زد و خورد داخلی انجامید در حال فرار بودند که ما آن هسته اصلی 40، 50 نفر را دستگیر کردیم.
الان 15 سال پس از واقع 18 تیر سال 82 عرض میکنم که امروز مهمترین وظیفه ما این است که با آگاه کردن مردم و آمدن در بطن مردم اجازه ندهیم دشمنان با عناصر خودفروخته مردم را فریب دهند. امروز یکی از غصهها و تاسفها این است که مسئولان بین مردم نمیآیند. در خرمشهر امام جمعه بین مردم آمد و مسئله حل شد، در خرمآباد فرماندار بین مردم آمد و مسئله حل شد اما متاسفانه خیلی از مدیران بین مردم نمی آیند و اگر امروز هم کماکان بین مردم بیایند مسائل حل میشود.
در پایان، نظرتان درباره 18 تیر 78 چیست؟ آیا در آن اتفاق هم به پلیس ظلم شد؟
طلایی: سال 78 به پلیس کم لطفی شد، این در جای خودش باید بررسی شود. غائله از "روزنامه سلام" شروع شد هرچند من آن زمان در میدان نبودم نمیتوانم قضاوت مطلق داشته باشم اما اتفاق آن زمان نشان داد برایش برنامه دارند و بهانهاش روزنامه سلام بود و یک شبکه هماهنگی میخواست یک آشوب را رقم بزند و چند روز بحران پایتخت را در بر بگیرد. یک نقاطی در تاریخ ایران هست که جریان برانداز با تحلیلهای خودش و فرصتهای ایجاد شده توسط خودش برای براندازی وارد شده است.
سال 78 درگیری کوی دانشگاه صورت مسئله بود اما با ورود رهبری فیصله پیدا کرد. سال 82 هم در محاسبات خودشان به این بهانه که عدهای در دولت همراه است و بعضی در مجلس هم همینطور، میخواستند این براندازی محقق شود اما روسیاه ملت شدند و مجلسی که باید بنشیند و برای مشکلات مردم برنامه بریزد تحصن میکند .
از 82 هم بگذریم وارد 88 میشویم. دی ماه سال پیش هم فاز بعدی این پروژه بود که دشمنان قصد داشتند که با سوءاستفاده از اعتراضات مردمی به نظام ضربه بزنند و ابزار و سازو کار و نیروهای اقدام کننده را تعیین و عملیات کنند که الحمدالله مکرشان همیشه به خودشان برمیگردد.