دام سیاه شهرزاد و مرد بوکسور برای سرقت از مردان پولدار

به گزارش پلاس نبض بازار، چند روز قبل مردی جوان به اداره پلیس رفت و گفت به دام زنی به نام شهرزاد گرفتار شده است. او توضیح داد: چند وقت قبل در اینستاگرام با زنی به نام شهرزاد آشنا شدم. او خودش را دانشجوی رشته پزشکی معرفی کرد و من گمان کردم که در یک خانواده پولدار و تحصیلکرده بزرگ شده است تا اینکه فهمیدم او یک تبهکار حرفه ای بوده و مرا فریب داده است.

وی ادامه داد: شب حادثه به مراسم جشن تولد دوستم دعوت شده بودم که از شهرزاد خواستم با هم به مهمانی برویم. او اما بهانه آورد که سرش شلوغ است و کاردارد. آن شب، من به تنهایی در مراسم جشن تولد دوستم حاضر شدم اما چند ساعت بعد شهرزاد را دیدم که در میان مهمان هاست. او به همراه مردی قوی هیکل به مهمانی آمده بود و مرا با دست به مرد غریبه نشان داد.

مرد قوی هیکل که به نظر می رسید ورزشکار است به سمتم هجوم آورد و با بی رحمی کتکم زد.

او حتی با چاقو مرا زخمی کرد و گفت چرا مزاحم نامزدش شده ام. من از شدت درد و خونریزی بی هوش شدم اما وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم که شهرزاد و مرد ورزشکار، ‌ سوئیچ ماشین پژویم به همراه کیفی که داخل آن مدارکم به همراه پول وجود داشت را به سرقت برده است.

روانشناس قلابی

با این شکایت، پرونده در شعبه نهم دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و درحالیکه تحقیقات برای شناسایی شهرزاد و مرد ورزشکار ادامه داشت، ‌شکایت مشابه دیگری پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. اینبار شهرزاد و مرد ورزشکار در خیابان به طعمه خود هجوم برده و گردنبند ۱۰۰ میلیونی وی را به سرقت برده بودند. آنطور که شاکی می گفت، ‌با شهرزاد در فضای مجازی آشنا شده و او خودش را روانشناس معرفی کرده است.

او روز حادثه در حال عبور از خیابانی در حوالی یوسف آباد تهران بوده که زن و مرد جوان به سمت وی هجوم برده و با مجروح کردن وی، ‌نقشه سرقت را عملی کرده بودند.

خلاف

جست و جو برای شناسایی متهمان این پرونده ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل ماموران موفق شدند آنها را در خیابان دستگیر کنند. ماجرا از این قرار بود که چند شب قبل ماموران گشت پلیس در یکی از خیابان های پایتخت به خودروی پژویی که خلاف جهت حرکت می کرد، ‌ مشکوک شدند. داخل ماشین زن و مردی جوان نشسته بودند و با سرعت بالایی در خیابان حرکت می کردند که ماموران به تعقیب خودرو پرداختند. هرچند متهمان به اخطار پلیس توجهی نکردند و خلاف جهت در حال حرکت بودند اما ماموران در نهایت با انجام عملیات تعقیب و گریز موفق شدند، خودروی پژو را متوقف و زن و مرد جوان را دستگیر کنند.

راننده پژو ابتدا مدعی بود که چون مدارک خودرو همراهش نیست، اقدام به فرار کرده اما استعلام پلاک ماشین نشان از سرقتی بودن آن می داد. به این ترتیب زن و مرد جوان دستگیر شدند و در بازجویی ها به سرقت های سریالی از مردان پولدار اعتراف کردند.

متهمان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

نقشه خاص طراحی کردیم

شهرزاد با مهرداد در فضای مجازی آشنا شد و وقتی فهمید او بزن بهادر و بوکسور است، ایده سرقت با شگردی خاص به ذهنش رسید. مهرداد هم که سرش درد می کرد برای دعوا و درگیری، ‌قبول کرد که وارد این بازی خطرناک شود. حالا شهرزاد در گفت و گو با همشهری از جزییات نقشه سرقت های خاصشان می گوید.

نقشه سرقت را خودت به تنهایی کشیدی؟

ایده سرقت در ابتدا به ذهن خودم خطور کرد و وقتی با مهرداد در میان گذاشتم بدون چون و چرا پذیرفت که با من همکاری کند.

از جزییات نقشه ای که در سرت بود، ‌بگو؟

وقتی می دیدم پسران پولدار، ‌ چقدر راحت زندگی می کنند و ماشین های آنچنانی زیر پایشان است، وسوسه شدم که اموالشان را تصاحب کنند. از سوی دیگر چون با یکی از آنها وارد رابطه دوستی شدم و وقتی فهمید بی پولم، رهایم کرد، ‌عصبانیت و کینه ام نسبت به بچه پولدارها بیشتر شد. به دنبال راهی بودم برای انتقام و تصاحب پول هایشان تا اینکه با مهرداد آشنا شدم. او ورزشکار حرفه ای بود؛ ‌بوکس و بدنسازی کار می کرد. چندین شب نخوابیدم و فکر کردم چطور می توانم نقشه ای خاص طراحی کنم. حتی در اینترنت جست و جو می کردم تا روش خاصی را پیدا کنم تا اینکه این ایده به ذهنم رسید. ایده ای که بروم سراغ بچه پولدار ها تا در موقعیت مناسب، اموالشان را به سرقت ببرم.

طعمه هایتان را چطور شناسایی می کردید؟

در فضای مجازی با مردان جوان آشنا می شدم؛ از اینستاگرام گرفته تا سایت های همسریابی. خودم را پولدار و دانشجوی رشته پزشکی معرفی می کردم تا اعتمادشان را جلب کنم اما می دانستم اگر به آنها بگویم بی پولم و تا دیپلم بیشتر درس نخوانده ام، ‌ترکم خواهند کرد. بعد از چند بار تلفنی صحبت کردن با طعمه هایم، آمارشان را به دست می آوردم. سپس در مهمانی یا خیابان به سراغشان می رفتیم؛ ‌من و مهرداد. مهرداد کتکشان می زد و اموالشان را به سرقت می بردیم.

فکر نمی کردید که لو بروید و دستگیر شوید؟

راستش را بخواهید فکر میکردم مسئله ناموسی است و طعمه هایمان شکایت نمی کنند. ضمن اینکه همه طعمه هایمان، ‌پولدار بودند. از سوی دیگر ما با ماشین یکی از طعمه هایمان رفت و آمد می کردیم و تصورمان این بود که سرنخی از خودمان به جا نگذاشتیم تا اینکه شب حادثه راننده دو خودرو در خیابان با مهرداد کل کل کردند و کورس خیابانی راه انداختند. آن شب کورس خیابانی و حرکت در خلاف جهت خیابان کار دستمان داد و موجب شد لو برویم.

شهرزاد، پرونده ات نشان می دهد که سابقه ای نداری؟

درسته، ‌این اولین بار است که در زندگیم مرتکب خلاف شده ام. مهرداد اما چندین سابقه درگیری در پرونده اش دارد. اما حالا که دستگیر شده ام و باید به زندان بروم، می بینم ارزشش را نداشت.

منبع: همشهری