یکی از اعضای شورای دارالخلافه طهران، در اظهارنظری نه چندان شاذ، چشم بسته غیب گفت و از بیقبر شدن پایتخت ممالک محروسه ایران ظرف ۱۰ ماه آینده خبر داد. به عبارت دیگر، از آنجا که همه اسباب زیست کیفی شهروندان جور است و فقط همین یک دغدغه مورد رسیدگی واقع نشده است، میبایست که همه توجهات را به این مسئله معطوف ساخت! البته که از دیربازدر فرهنگ ایرانی دستکم بر آسوده گذاشتن اموات تاکید شده و حجم سفارشات تاکیدی در این حوزه، بر آسایش زندگان نیز پیشی گرفته است. با این حال بحث بر سر چگونگی تدارک فضایی برای اوقات فراغت اموات در مسیر سفر به دیار باقی، دستکم برای یک دهه است که به فرستترند موضوعات مدیریت شهری طهران بدل شده است. هرچند که برهم خوردن عرضه و تقاضای منزل آخرت، پس از پاندمیک شدن ویروس منحوس چینی، اسباب تسریع پرشدن فضاهای خالی یگانه گریویارد تهران را فراهم ساخت؛ با این حال ناترازی قبر را هم میبایست که بر سیاهه بلندبالای ناترازیها در مملکت و به طور خاص برای پایتخت ایران، در چکلیست مصائب افزود.
هرچند که در دعاوی بینالجناحین، هر طرف از این رندان خداجو، دیگری را به کمکاری در توسعه آخرین سرویس مورد نیاز انسانها، محکوم میکند، با این حال، سایر سرویسهای ارائه شده در پایتخت امالقرای اسلامی نیز چندان به میزان عوارض پرداختی و وجوه اضافه بر سازمان مانند خلافیفروشی _که از ترمهای اختصاصی درآمدهای پایدار مدیریتی در ایران است و در ممالک دیگر با عنوان حقِّ حساب قلمداد شده و دریافتش ممنوع است و حساب دریافتکنندگان با کرامالکاتبین فیزیکالی شده، است_ از شهروندان، مطابقت ندارد. فرسودگی اتوبوسهای مشغول بهکار _که هراز چندی به علت بالا رفتن کاپوتهای زهوار در رفتهشان از سرویس خارج میشوند و شهروندان را در ایستگاههای مربوطه مچل میسازند. تعداد واگنهای مترو نیز آن اندازه دچار کسری و ناترازیست که جای گفتن ندارد و شهروندانی که شانس نشستن بر صندلیهای مترو و گرفتن دستگیرههای مقابلش را ندارند، معمولا در شرایطی ساندویچمانند با فشار از پایین و تنهزنی در بالا، سفر را تا مقصد نهایی تداوم میدهند. فقدان تهویه مناسب نیز، واگنهای پیر مترو را به سرویس اختصاصی حمل ویروس و سایر عفونیجات بدل ساخته است و البته که هیچ یک از مدیران ارشد بلدیه طهران در هیچ یک از ادوار متاخر، گردن به مسئولیت وانمینهند و با یک پاس قطری به زمین پیشینیان، آنها را برای کرده و نکردهشان مقصر میدانند و با حرکات آکروباتیک اختصاصی مدیران وطنی، جان را از مهلکه پرسش و افکار عمومی، به در میبرند.
با این حال، ابرچالش و ناترازیست که از سر و کول مملکت و پایتخت دوست داشتنیاش بالا میرود و بدون التفات به نیازهای واقعی حکمرانی شهری و اجرایی در سطوح کلان، طرحهای "ساماندهی" را یکی پس از دیگری برای مالیه خود فاکتور میکنند و در بیلان اقدامات خود به دست پرتوان پاورپوینت میسپارند. از آنجا که چوب جادویی ساماندهی به عنوان لقلقه زبانی مسئولین مملکت بر سر هر معضلی فرود آمده، تاکنون به تولید چالشهای بیشتر از گذشته منتهی شده است، توصیه میشود که الفاظ لقلقهشوندهِ جایگزین، مانند "ساساندهی" و "اشکاندهی" به عنوان حالات جایگزین مطرح شوند، شاید که افاقه کرد!
اکنون طهرون و ساکنینش _لفظ شهروند با خودش حقوقی را در پی دارد که در طهرون و سایر مداین بلاد، از ازل تا اطلاع ثانوی با سررسید زمانی نامشخص، در تعطیلات زمستانی به سر میبرند_ به وضوح میتوانند از حل نشدن تمامی مشکلات کلان شهر محل اسکانشان، با استشهاد محلی چند میلیون نفری گواهی بدهند. از دوران جمعآوری اتوبوسهای استعمارنشان دوطبقه تا استعماری دانستن مترو و "وابستگی امپریالیستی دانستن آن"، بیش از چهار دهه زمان سپری شده است و نه مشکل بافتهای فرسوده حل شد _بلکه فرسودگی مانند ویروس به سایر بافتهای شهری نیز سرایت کرد_ و نه معضل ترافیک تحت تدابیر شهرداران و شهریاران، مورد گرهگشایی واقع شد و نه حمل و نقل عمومی، آنچنان که حداقلها را نمایندگی کند، نوسازی شد! اکنون در کنار همه چالشهای شهری پیشین، دوگانه تشدید آلودگی هوا و کمبود قبر نیز، به قوزی مرتفعتر از قوزهای پیشین تبدیل شده است.
همچنان که به علت سرریز آثار ناترازی گازی و برقی، نیروگاههای مملکت با دود کردن قلیانمانند ذخایر کشنده مازوت، تقاضا برای قبر در تهران را به شدت افزایش میدهند و همین امر، سببساز تشدید ناترازی و پراکندهسازی اهل قبور خواهد شد. هرچند که تمرکززدایی از مسائل مختلف، گاه میتواند مفید فایده واقع شود و یک هُل مَشتی به ماشین مشدی ممدلی توسعه در ایران بدهد؛ در مسئله اهل قبور، پراکندهسازی و تمرکزدایی از آرامستانها برای تغییر کاربری اراضی دیگر، چندان مفید فایده نخواهد بود. بیگمان هر زمین وسیعی که برای توسعه قلمرو اموات مورد تایید مقامات شهری قرار بگیرد، آن اندازه وسعت خواهد داشت که بشود یک استادیوم با همه لوازم مورد نیازش برای پایتخت احداث کرد یا دستکم زمینی مناسب برای ساخت یک سایت نیروگاه خورشیدی خواهد بود که بتواند برق مورد نیاز برای بخشی از پایتختنشینان را فراهم سازد.
پیشتر اشارهای به ویژگیهای ماشین توسعه مشدی ممدلی در ایران _یادی شد یکی از اهل قبور که به یگانه نماد ناتمامی در اسباب و انجام کارها بدل شده است_ شد و اکنون نیز به فقدان بوق و صندلی برای این ماشین میتوان اشاره کرد؛ با ذکر این نکته که ماشین مربوطه علاوه بر فقدان تجهیزات اولیه، از حرکت نیز بازایستاده و اکنون با غول بیشاخ و دم استهلاک دست و پنجه نرم میکند. به روایت وزیر به تازگی معزول شده اقتصاد، خالص تشکیل سرمایه ثابت فیزیکی کشور در بخش ساختمان، منفی ۴۱ درصد و در حوزه ماشینآلات نیز نرخ منفی ۶۰ درصدی، تابلوی تمامنمای اقتصاد در دهه ۹۰ بوده است و اکنون اثرات خود را در گسترش استهلاک نشان میدهد؛ جایی که برق و قبر و هر کالای عمومی و خصوصی دیگری در پایتخت و سایر کشور، به دشواری قابل تامین خواهد بود. راه نجات در سرمایهگذاریست و نه سیاسیبازی!