به گزارش نبض بازار، تا چشم کار میکند، خاکی ترکخورده و سفالی است که انگار انتها ندارد. خیابان، پر از خانههایی آجرچین به رنگ بیابان است؛ با ردیفی از چراغ برقهایی که پای هر کدامشان تا ارتفاع چندین متر خاک ریختهاند تا باد هرچه از خاک برد، باز هم تیرها سرپا بماند. زمین و هوا چنان خشک است که باور وجود زندگی در صدها سال گذشته در این منطقه بعید بهنظر میرسد.
انگار خورشید در این شهر به زمین نزدیکتر است و حتی اگر بادی بوزد، جز هُرم گرما و مشتی غبار روی صورت و لباس عابران باقی نمیگذارد. در چنین اتمسفری، حتی اگر به قصد سیاحت هم آمده باشی، ممکن است طاقت نیاوری و قبل از بالارفتن از بلندی کوه پیر چکچک یا دیدن آتش ۱۵۰۰ ساله، عطای دیدار شهر را به لقایش ببخشی و نیامده برگردی. به همین خاطر وقتی میشنوی در دل همین برهوت، از همین خاک و سنگ بهظاهر ابتر و عقیم علاوه بر سفال، آهن میروید احتمالا شگفتزده شوی. اما یکساعتی که از شمالغربی شهر یزد به سمت اردکان حرکت کنید، با کوههای تیرهرنگی مواجه میشوید که از آهن است! از تکههای گرد و تیلهای شکل آهن که به آن گندله میگویند و در محوطه شرکت صنعتی و معدنی چادرملو، روی هم انباشته شدهاند.
زیر تیغ خورشید بیرحم، محوطه باز شرکت زیر پای آدم کش میآید، اما همین هوای خاکآلود و آمیخته با بوی آهن در برابر آنچه در بخش کورههای ذوب میگذرد، به بهشت میماند. کورههایی که با صدایی مهیب تنوره میکشند و گاه چنان زبانههایی دارد که از دربهای قفلشده بیرون میزند و حتی افرادی که داخل اتاق کنترل هستند را میترساند و کمی آنطرفتر، آهن سرخرنگ و مذاب مثل رودخانهای نارنجی مایل به سرخی جاری است. جز اهالی همان مجموعه، کمتر کسی بتواند بیشتر از یکی دو دقیقه در آن محوطه دوام بیاورد. با این اوصاف چگونه میتوان در توصیف آنچه در کارخانه صنعتی و معدنی چادرملو میگذرد، با چند کد و عدد حق مطلب را به جا آورد!
فولادسازی، صنعت جدیدی نیست؛ اما هنوز هم مانند گذشته صنعت دشواری است؛ بهویژه برای مجموعهای که تلاش کرده زنجیره کامل فولاد را در یک مجموعه جای دهد.
آهن، مانند گندم نیست که یک روز در دل خاک بکاری و چند ماه دیگر هزار دانه برداشت کنی. هر کدام از تیلههای آهنی، راه درازی از سنگ کانی تا فولاد سخت طی کرده که جز زیر سایه نگاهی فراگیر به مقوله توسعه، رشد فعالیتها و بهبود عملکرد کیفی و کمی میسر نبود.
سرگذشت شرکت معدنی و صنعتی چادرملو، بهعنوان یکی از پیشگامان عرصه صنایع معدنی و فلزی کشور بیشباهت به همین مسیر تبدیل خاک به فولاد نیست. چراکه تنها اهل صنعت میدانند، تکمیل زنجیرههای ارزش با چه مشقتی همراه است؛ بهخصوص اگر مجموعهای همزمان با تولید، به توسعه زیرساختهایی، چون احداث نیروگاه خورشیدی نیز مقید باشد.
اما اصلیترین پشتوانه اعتباری چادرملو نقش ویژهاش در صنعت نیست، بلکه عزم و ارادهای است که از رهگذر انتشار به موقع و دقیق گزارشهای خود در سایت کدال سازمان بورس و شفافیت عملکرد، این شرکت را هم بلحاظ مالی و هم تولید خوشنام نگه داشته است. آن هم در شرایطی که چالشهایی، چون کاهش قیمت در بازارهای جهانی، محدودیتهای مصرف انرژی، افزایش هزینههای تولید و محدودیتهای استخراج از معدن، این صنعت را بیش از گذشته در تنگنا قرار داده بود.
با این حال چادرملو در سال ۱۴۰۲ موفق شده است حاشیه سود عملیاتی بیش از ۳۸ درصدی و حاشیه سود خالص ۴۲ درصدی را محقق سازد و از این حیث در میان شرکتهای بورسی سنگآهنی کشور رتبه دوم و در میان کل شرکتهای بورسی فعال در زنجیره فولاد کشور رتبه سوم را به لحاظ حاشیه سود کسب کند. این شرکت با سرمایه اسمی ۳۲۴۰۰ میلیاردتومانی در ۱۲ماهه منتهی به اسفند ۱۴۰۲ موفق به کسب درآمد ۶۰ هزار و ۳۷۴ میلیارد تومان شد که نسبت به دوره مشابه سال قبل ۳۸ درصد افزایش داشته است. سود خالص چادرملو هم معادل ۲۵هزار و ۴۱۷ میلیارد تومان بود و احتمالا همین اعداد است که برخی گروهها را وسوسه کرده تا در روند تغییر دولت، برای خود جایگاه و پایگاهی دستوپا کنند.
چرخش مدیران و بهرهگیری از توان افراد متخصص و باتجربه، تنها راه رشد و توسعه کشور است، اما این هدف متعالی، تمسک به هر وسیلهای را توجیه نمیکند. بهویژه رفتن در راههایی که بهتازگی مرسوم شده و بیشتر به بیراهه میماند؛ نظیر تخریب با بازوهای قدرتمند رسانههای غیررسمی. سوال اینجاست اگر مدعیان پستهای بزرگ و کوچک در صنعت، از شایستگی فردی، تحصیلی، تجربی و ... کافی و وافی برخوردار بودند، آیا برای دستوپا کردن یک موقعیت شغلی یا یک کرسی مدیریتی، به رویههای غیراخلاقی، کاسبکارانه و سهمخواهانه متوسل میشدند؟ مدعیانی که قبل از هرچیز باید بدانند، چادرملو فراتر از نام یک معدن یا شرکتی صنعتی، نمادی از روحیه قانع و البته مقاوم کویرنشینان است!