به گزارش نبض بازار، اسدالله غلامپور در یادداشتی که به نبض بازار داد، نوشت: در کنار تمام ناترازی های موجود نظیر ناترازی گاز، ناترازی بنزین، ناترازی پولی، ناترازی صندوق های بازنشستگی،خشکسالی، اشتغال و دهها موضوع از این قبیل که کشور را با چالش های متعدد روبرو ساخته است، موضوع احتمال ناترازی جمعیت ایرانیان در کشور خودشان نسبت به اتباع بیگانه، مطلبی بسیار مهم و قابل تأمل است.
در اغلب کشورها و از جمله اتحادیه اروپا، تعریف و ایجاد یک رویکرد متعادل برای مدیریت مهاجرت منظم و مبارزه با مهاجرت غیرقانونی وجود دارد. در اتحادیه اروپا، مدیریت صحیح جریان های مهاجرت، مستلزم حصول اطمینان از رفتار عادلانه با اتباع غیر اتحادیه اروپا است که به طور قانونی در کشورهای عضو اقامت دارند، اقدامات لازم برای مبارزه با مهاجرت غیرقانونی، از جمله قاچاق و ترویج همکاری نزدیک تر با کشورهای غیرعضو در همه زمینه ها، تعریف و تبیین شده است.
اما از نظر سیاسی-امنیتی در ایران نبود قانون و موج گسترده ورود اتباع بیگانه و بخصوص اتباع افغانستان، یک واقعیت تلخی با قدمت حدود ۴۰ ساله است، بگونه ای که طی این مدت طولانی، متولیان ارشد کشور رسماً و بطور مشخص نمی دانند که موافق و یا مخالف حضور افاغنه هستند و برای این موضوع چه برنامه و سیاستی دارند؟
همچنین از دیدگاه اجتماعی و جامعه شناسی، بعد از حدود ۴۰ سال از حضور افاغنه در ایران و ازدواج برخی از آنها با خانم های ایرانی و بدنیا آمدن فرزند حاصل از این ازدواج، اینکه فرد متولد شده در ایران، بعنوان یک نو رسیده دو رگه ای که دارای پدری افغانی و مادر ایرانی و یا بالعکس است، می توانند مستقلا دارای شناسنامه ایرانی باشند، به تازگی ضابطه مند شده است. از سویی دیگر واقعیت این است که بعلت خلاء قانونی حضور اتباع خارجی در ایران، هیچ تفاوتی میان یک افغانی متولد ایران که سالهاست در ایران اقامت داشته و صاحب فرزند از یک بانو/آقای ایرانی شده است با یک تبعه افغانی که تنها چند ماه است وارد ایران شده است، وجود ندارد.
بعبارت دیگر بین افاغنه ای که سالهاست در ایران زندگی کرده و بعضا با زوج یا زوجه ایرانی، ازدواج کرده اند با آن دسته از افاغنه ای که پس از غلبه طالبان بر دولت قانونی افغانستان و احیانا با یک برنامه ریزی پیچیده از سوی دشمنان ایران، وارد کشور شده اند، هیچگونه تفاوتی وجود ندارد و حضور هر دو دسته از مهاجرین افغانی، یکسان دیده شده است، در حالیکه بر مسئولان است که ضمن درک مولفه های بسیار متعدد و پیچیده حاکم بر شرایط هجوم یکی دو سال اخیر افاغنه به ایران و مقایسه آن با شرایط دوران مبارزه مجاهدین افغانستان با متجاوزی بنام روسیه، موقعیت سیاسی، نظامی، وابستگی و بی قانونی و نوع نگرش حاکمان فعلی افغانستان به کشور ایران که موضوع را بسیار پیچیده و چند بُعدی کرده است، کاملا درک کرده و برای آن تدبیر کنند.
در واقع هم اکنون و در دوران حاکمیت طالبان، کشور ایران در رابطه با اتباع افغانی با یک مساله چند بُعدی و با متغیرهای بسیار زیاد پیشبینیناپذیر و پر از نااطمینانی مواجه است که تلاش برای مواجهه سیاسی-اجتماعی-امنیتی با آن را بسیار پیچیده کرده است، بطوریکه بعضی معتقدند برخی افغانی های مهاجر و مقیم ایران، نیروی مخفی طالبان هستند. بک نگرانی بسیار مهم که از سوی مخالفان حضور بی ضابطه افاغنه در ایران مطرح می شود احتمال ورود نیروهای طالبان یا داعش به ایران در میان مهاجران افغان و یا جذب مهاجران توسط داعش خراسان از داخل ایران می باشد.
اقدامات تروریستی در کرمان و شیراز توسط داعش خراسان نیز این نگرانی را تشدید کرده است. همچنین امکان جذب تعداد فزاینده مهاجران غیرقانونی که فاقد درآمد پایدار و زندگی مناسب می باشند، در گروه های تروریستی نیز افزایش می یابد.
از تعداد دقیق اتباع افغانی در ایران، آمار قابل استنادی در دست نیست، بطوریکه از ۷ میلیون تا ۱۰ میلیون نفر ذکر شده است. انتظام بخشی، به این تعداد افراد بیگانه که فاقد چارچوب جغرافیایی منطبق با امور امنیتی، توزیع شده اند و گاه و بیگاه هم به اقداماتی از قبیل قاچاق و ورود مواد مخدر، کشتار مرزبانان غیور کشور، قتل و غارت اموال میزبانان مهربان خود، دست می زنند، نیز بسیار مهم است.
این موضوع، اتباع افغانی را از نظر میزبانان خود، به عناصری نامطلوب که باید هر چه زودتر از کشور اخراج شوند، مبدل کرده است، هر چند بعضا میزبان اقدام به اخراج آنها می نماید، لیکن مشاهده می شود همان مهاجرانی که اخراج شده اند، و یا افرادی جدیدی، دوباره باز میگردند و این نشان از عدم کنترل کامل مرزهای طولانی بین دو کشور می باشد.
بطور کلی باید گفت موضوع حضور افاغنه در ایران تنها یک مساله صرفاً اجتماعی نیست بلکه یک موضوع چند بُعدی و پیچیده امنیتی، سیاسی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی، آموزشی، اجتماعی، زیرساختی و خدمات عمومی بوده و تمام ابعاد فوق، نه یک مشکل، که یک معضل اساسی است که ریشه در بی سیاستی و روزآمد انگاشتن موضوع، دارد. حضور این تعداد میهمان ناخوانده دارای آثار نامطلوب برای کشور ایران که وارد مرحله پیری جمعیت شده است، می باشد.
با در نظر گرفتن آمارهای غیر رسمی ۱۰ میلیون نفری جمعیت افاغنه در ایران و همچنین میزان زالد و ولد بسیار بالای آنها، و توزیع و اشتغال به کار عمده آنها در استانهای نسبتاً پر رونق ایران مثل تهران، اصفهان، خراسان، این سیل مهاجران افغانی، محتمل است از سوی دشمنان نظام، پروژه تدریجی تغییر ساختار جمعیتی ایران و در اقلیت قرار دادن ایرانیان را در پی داشته باشد.
علاوه بر معضلات فوق، حضور این تعداد مهاجر افغانی، از نظر اقتصادی نیز، هزینه های هنگفتی را به اقتصاد کشور تحمیل میکند. ارائه هر نوع کالا و خدمات و از جمله کالاهایی نظیر گوشت مرغ، گوشت قرمز، برنج، روغن، ماکارونی، شیر، پنیر، ماست، قند و شکر، تخممرغ و حبوبات، آرد و نان، و خدماتی نظیر بهداشت و درمان، آموزش، امنیت، اسکان، تمشیت ورتق و فتق امور و … برای حدود ۱۰ میلیون نفر که روزانه بر آمار آنها نیز افزوده می شود، سالانه میلیاردها تومان هزینه بر اقتصاد کشور، تحمیل می نماید که عدد آن هر مبلغی که باشد چه بقول فلان نماینده که از آماری عجیب یارانه اتباع خارجی صحبت کرده و مبلغی بالغ بر ۲۱ میلیارد دلار شامل یارانه آشکار و پنهان و میزان وجوهی که از کشور خارج میکنند، و چه هر مبلغ دیگری که واقعیت داشته باشد، باید گفت که آن مبلغ در کاهش فقر مردم عزیز ایران، حداقل معادل تعداد و هزینه اتباع افغانی حاضر در کشور، موثر می باشد.
این موضوع موجب افزایش هزینه های کشور در اشکال مختلف شده و در واقع بار اضافی بر منابع مالی و اقتصادی کشور را افزایش داده و توازن در اقتصاد را به چالش کشیده است. ذکر این نکته مهم است که اتباع افغانی مالیات پرداخت نمیکنند، و این در حالی است که دولت از اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی، مالیات دریافت می نماید.
اما در همین حال، جمع بزرگی از مهاجران و اتباع افغانی بدون پرداخت کوچکترین مالیات در کشور زندگی میکنند. همچنین دولت ایران، اقدام به ارائه یارانههای مختلف فوق الذکر و از جمله آرد، آب و برق و … به روستاها و حاشیه شهرهای بزرگ میکند که در آن جمعیت بالای افاغنه زندگی می کنند. ذکر این نکته مهم است که کمک های سازمان ملل در اینخصوص، هر چقدر که باشد، هرگز پوشش معضلات مادی و معنوی مسائل فوق را نخواهد داد.
هر چند مجلس شورای اسلامی طرحی را اعلام وصول کرده کە در صورت تصویب آن تعداد جمعیت "اتباع بیگانه" باید سالانه ۱۰ درصد کاهش یابد، لیکن باید این هشدار را جدی گرفت که علیرغم وجود قرابت و پیوندهای فرهنگی و اشتراکات بسیاری بین دو ملت ایران و افغانستان، اما بافت جمعیتی کشور با حضور افاغنه در حال تغییر است که هرگز نباید از آن غافل شد. اخیرا سایت انصاف نیوز مدعی شد که روستاهایی در شهر ری، قلعه نو و کهریزک از ایرانیها خالی شده است.
طبق ادعای این سایت، مناطقی چون کویرآباد کهریزک، روستای اشرفآباد یا روستای مجیدآباد که سه تا چهار هزار نفر جمعیت دارند همه از انباغ افغانی هستند. همچنین ذکر این نکته مهم است که متوسط تعداد فرزند آوری در اکثر خانوادههای ایرانی دو نفر است در حالیکه این مورد در بیشتر خانوادههای افغان دست کم چهار فرزند می باشد. بعبارت دیگر این جمعیت بین ۸ تا ۱۰ میلیون افغان، با سرعت دو برابر نسبت به ایرانیان فرزندآوری میکنند.
از طرفی طبق بررسی سازمان جهانی مهاجرت از هر ۱۰ مهاجر افغانستانی که وارد ایران میشوند عمدتا ۹ نفر مرد هستند، مسالهای که با خروج سرمایه از طریق یک نیروی کار مهاجر از کشور یا اسکان و ورود به بازار کار این مهاجر و اقدام به منتقل کردن خانواده خود از افغانستان به ایران، همپوشانی دارد. نرخ بالای موالید که در بالا به آن اشاره کردیم نیز پیام واضحی دارد، و آن بعنی؛ صرفه اقتصادی فرزندآوری، فرزندانی که به زودی آنها هم، ازدواج و تولید مثل کرده و وارد بازار کار خواهند شد.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی در ۱۳۹۷ صراحتا بر این نکته تأکید می فرمایند که «جوان و نیروی انسانی چیزی نیست که یک کشور بتواند از خارج تامین کند، بایستی خود آن کشور آن را تامین کند». همچنین ایشان در بند ۱۳ سیاستهای کلی جمعیت بر «تقویت مؤلفههای هویتبخش ملی (ایرانی، اسلامی و انقلابی) و ارتقاء وفاق همگرایی اجتماعی در پهنه سرزمینی به ویژه در میان مرزنشینان و ایرانیان خارج از کشور» تأکید نمودهاند.