به گزارش نبض بازار، تجاوز به عنوان یک نوع خشونت جنسی شناخته میشود که معمولاً شامل رابطه جنسی است و بدون رضایت فرد یا افراد دیگر انجام میگیرد. این عمل ممکن است از طریق زور، تهدید، سوءاستفاده از مقام یا با فردی که ناتوان یا کمتر از سن قانونی است، صورت گیرد.
نمیدانم از کجا شروع کنم و کدوم از اتفاقات ناگوار زندگی ام را بگویم، دوران ابتدایی را هر طور بود تمام کردم و وارد دوران دبیرستان شدم البته خیلی به درس علاقهمند بودم ولی سرزنشها و تحقیرها و توهینهای والدینم رفته رفته اعتماد به نفس مرا میگرفت، سال دوم دبیرستان بودم که یک روز با دوستم که سوار ماشین دوست پسرش بودیم و او را که به منزلشان رساند با اصرار از من خواست که مرا نیز به منزلمان برساند و من هم قبول کردم غافل از اینکه او برای من نقشه کشیده و به بیراهه رفت، گریه کنان به منزل آمدم و از ترسم به مادرم چیزی نگفتم و یه دروغی سرهم کردم و مادرم هم که خیلی به من اهمیتی نمیداد ماجرا گذشت ولی بسیار آن روزها برایم به سختی میگذشت.
هر طور بود دوره دبیرستان هم سپری شد و در این مدت روز به روز از والدینم به دلیل کتکهای مادرم و قضاوتها و سرزنشها و مقایسه کردنهای هر دو دورتر و دورتر میشدم و روابط سردتر و سردتر میشد.
تا اینکه دوره دانشگاهم در دانشگاه آزاد شروع شد و من برای شهریه دانشگاهم مجبور بودم که برای سایتها تولید محتوا کنم، البته والدینم مقداری از شهریه را تقبل کرده بودند ولی آنقدر برای دادن آن سرزنشم میکردند و به رخ میکشیدند که اعصاب مرا به هم میریختند. در ضمن بگویم که در این فواصل، چون خیلی بین من و والدینم تنش و بحث و مشاجره پیش میآمد، به توصیه یک پزشک به روانپزشک مراجعه کرده و داروهایی برای اختلال دوقطبی و افسردگی استفاده میکردم، ترم سوم دانشگاه بودم که به پیشنهاد مسئولمان که جوانی ۳۰ ساله بود که برای سایت تولید محتوا میکردم در یک دورهمی که بچههای دانشگاه هم بودند شرکت کردم و متأسفانه در آنجا هم که از سیگار و مشروبات الکلی استفاده کرده بودم و مرا به اتاقی برده بودند به من تجاوز شد و وقتی به خودم آمدم دیدم که چه بلایی سرم آمده و دیر وقت به خانه مان رفتم و مادرم فکر میکرد به خاطر مصرف داروهایم حالم بد شده و بسیار غر میزد و بخاطر پدرم که خواب بود نمیتوانست صدایش را بلند کند. بعد از آن ماجرا متأسفانه متوجه شدم که به زگیل تناسلی مبتلا شدم و به پزشک مراجعه کردم و دارو مصرف میکنم.
{$sepehr_key_862}
در این فاصله بخاطر ماجراها و اتفاقاتی که بر سرم آمده بود و افسردگی که تجربه میکردم و اتفاقات را نمیتوانستم با کسی در میان بگذارم و بسیار ناراحت و ناامید از زندگی بیهوده و پوچی که داشتم دست به خودکشی زدم و کلی قرص دیازپام خوردم ولی موفق نشدم و الان واقعا ناامید از زندگی نمیدانم چه کار کنم؟
نگاه کارشناسی
سهیلا فارجی کارشناس ارشد مشاوره
مراجع دختری ۲۵ ساله با تحصیلات کارشناسی در خانوادهای پرجمعیت و به لحاظ اقتصادی متوسط رو به پایین است، بین اعضای خانواده نسبتا روابط سرد و خشک حاکم است و صمیمیت در خانواده کمرنگ میباشد. پدر و مادر رابطهی خوبی با فرزندان ندارند.
کیس مورد نظر به علت خلاء عاطفی شدید از سوی والدین و تحقیر و توهین و سرزنشهای مداوم والدین و مقایسه کردنهای پی در پی فرزند با همسالان و کتک زدنهای فرزند در دوران کودکی و خشم و تنفر شدید فرزند نسبت به والدین خصوصاً مادر و به علت دو مورد تجاوز در دوران دبیرستان و دانشگاه، ضعف در اعتماد به نفس و عزت نفس، افسردگی و اضطراب و دارای اختلال دو قطبی، دارای طرحواره نقص و شرم و بی اعتمادی و عدم کنترل هیجانات، حس بی مصرفی و بی ارزشی، ناتوانی در دیدن راه حلهای مشکلات و عدم کنار آمدن با شرایط چالش برانگیز زندگی دست به خودکشی زده است که خوشبختانه موفق نشده است.
امروزه یکی از موضوعاتی که برای خانوادهها و جامعه اهمیت خیلی زیادی دارد، افزایش خودکشی در بین نوجوانان است. پیشگیری از این رویدادها مستلزم دانش درستی در این زمینه است.
دلایل خودکشی در نوجوانان من جمله مسائلی است که بسیاری از خانوادهها و جامعه را درگیر خود نموده است. نوجوانی یک دوره پر فشار و مملو از فشارهای روانی و جسمی و تغییرات بسیار شدید است. نگرانیهای زیادی برای والدین نوجوان و روش برخورد با این تغییرات بوجود میآورد. خودکشی دومین عامل مرگ و میر نوجوانان به حساب میآید.
مشکلاتی مانند فشار تحصیلی، رابطه عاطفی بیمارگونه از علل عمده این پیشامد به حساب میآید. نقش خانواده، مدرسه و گروه همسالان نوجوان در ایجاد تفکر خودکشی بسیار اهمیت دارند. سعی برای پیشگیری از ایجاد تفکر خودکشی بهترین راه مبارزه با این پدیده است.
دلایل خودکشی نوجوانان:
خودکشی نوجوانان عللهای روانی و اجتماعی مختلفی دارد.
اختلالهای خلقی مثل بیماری افسردگی اساسی و اختلال افسردگی دو قطبی میتواند عامل مهمی در اقدام به خودکشی باشد. نوجوانانی که افسردگی دارند معمولاً تفکرات منفی بسیار زیادی دارند، آنها فکر میکنند مشکلاتشان هیچ وقت حل نمیشود، حس تنهایی بسیار شدید میکنند و نمیتوانند در موقع پیدایش مشکل، مسایل خویش را به نحو درست حل و فصل کنند. نوجوانان با اختلالهای افسردگی دو قطبی به علت دورههای شیدایی و انرژی زیادی که تجربه میکنند، بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار میگیرند.
سو مصرف ماده های، الکل و مادههای توهم زا میتواند بر نحوهی قضاوت شخص اثر بگذارد و نوجوانانی که از این مواد استفاده میکنند دچار تحریفهای شناختی و رفتاری میشوند، این اشخاص قابلیت تصمیم گیری ندارند و در موقعیتهای اسیب زا بیشتر درگیر خودکشی میشوند.
عدم اعتماد به نفس هم یکی دیگر از عوامل مهمی است که در پیدایش این مشکل نقش دارد. نوجوانی که اعتماد به نفس ندارد بسی بیش از نوجوانان دیگر در معرض مخاطره است.
شکستهای فردی مثل تمام شدن یک روابط عاطفی یا افت تحصیلی میتواند احساسی در شخص به وجود آورد که پوچی و بی معنایی زندگی را در نوجوان تقویت کند و او را به طرف خودکشی سوق دهد.
منبع: رکنا