به گزارش نبض بازار؛ مرگ کیومرث پوراحمد کارگردان برجسته سینمای ایران در زمان خود جامعه هنری و افکار هنری را در شوک فرو برد. ماجرا، اما زمانی بیشتر برای افکار عمومی جامعه مورد توجه قرار گرفت که اعلام شد وی خودکشی کرده و خود را در ویلایی در شمال کشور حلق آویز کرده است. تلخی این خبر به اندازهای بود که جامعه هنری کشور را تا مدتها درگیر خود کرده بود. با این وجود به تازگی دختر کیومرث پوراحد ادعایی را مطرح کرده که گویا مرگ وی خودکشی نبوده و بلکه وی به قتل رسیده است. خبری که هنوز هیچ مقام رسمی درباره آن اظهار نظر نکرده و در حد گمانه زنی باقی مانده است.
ماجرا از زمانی آغاز شد که چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. ادعای وی زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که دختر کیومرث پوراحمد در گفتگو با روزنامه اعتماد جزئیات جدیدی از مرگ پدرش را بازگو کرده است.
وی در این زمینه عنوان کرده «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.»
روایت دختر پوراحمد از روز حادثه
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد».
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد».
فرضیههای کلیدی مرگ کیومرث پوراحمد
با توجه به اتفاقات رخ داده و گمانه زنیهای موجود چهار فرضیه کلیدی درباره مرگ پوراحمد وجود دارد.
فرضیه نخست اینکه براساس آنچه به صورت رسمی اعلام شده کیومرث پوراحمد با علم به اینکه قرار است به زندگی خود پایان بدهد به شمال سفر کرده، همه چیز را عادی جلوه داده و با تماس با اعضای خانواده آنها را از بازگشت خود مطمئن کرده تا در یک فرصت مناسب و بدون هیچ دغدغهای برنامه از پیش تعیین شده خود را عملی کند و به زندگی خود پایان بدهد. اینکه چرا وی به چنین مرحلهای از زندگی رسیده نیز جای بحث و تأمل دارد.
فرضیه دوم، اما پیگیری ادعای خواهر و دختر پوراحمد است. اینکه وی خودکشی نکرده و به دست افرادی به قتل رسیده است. این ادعا در مرحله نخست میتواند از سر تألمات روحی و روانی برای درگذشت پدر یا برادر و شوک ناشی از آن به نزدیکان مطرح شده باشد تا جای خالی وی را برای خود توجیه کنند. با این وجود اگر درصد کمی از این ادعا نیز صحت داشته باشد ماجرا وارد فاز جدیدی میشود که میتواند به یک موضوع مهم برای افکار عمومی جامعه تبدیل شود. در چنین شرایطی این سوال مطرح خواهد شد که یک کارگردان شناخته شده سینما چرا وتوسط چه کسانی میتواند به قتل برسد؟ این در حالی است که چند ماه پس از مرگ پوراحمد که در شمال کشور رخ داد داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر نیز در ویلایشان به قتل رسیدند. درچنین شرایطی آیا میتوان تصور کرد بین این دو قتل ارتباطی وجود دارد و یا خیر؟ این در حالی است که مواضع هر دو کارگردان نیز در سالهای آخر عمر از نظر سیاسی و اجتماعی به هم نزدیک بوده است.
فرضیه سوم، اما به مرور زمان شکل گرفته و پس از مرگ ناگهانی پوراحمد به دلیل جایگاهی که وی در جامعه هنری و افکار عمومی جامعه داشته عدهای تلاش کرده مرگ وی را غیرعادی و غیر طبیعی جلوه داده و با ایجاد حاشیه این موضوع را دوباره در جامعه مطرح کنند. احتمال این فرضیه از موارد دیگر کمتر است و بیشتر در حد گمانه زنی است.
فرضیه چهارم، اما مهمترین فرضیه موجود است. این نکته که پوراحمد به تنهایی به شمال رفته و مانند همیشه در حیات خلوت خود به سر میبرده میتواند دستآویزی برای کسانی باشد که یا با وی خصومت شخصی داشته اند و یا خصومت سیاسی. در چنین شرایطی قتل وی در شمال بهترین و راحتترین راه برای از میان برداشتن وی بوده است. اینکه دختر وی عنوان میکند وی قرار بوده به کارهای دیگر خود برسد و برنامههای زیادی داشته این فرضیه را تقویت میکند. این در حالی است که از محل مرگ پوراحمد وصیت نامه وی نیز کشف شده که جزئیات آن اطلاع رسانی نشده است. اینکه این وصیت نامه نیز توسط خود وی نوشته شده و یا به زور مجبور به نوشتن آن شده نیز بر پیچیدگیهای موضوع میافزاید. در چنین شرایطی مرگ یک کارگردان و نویسنده میتواند به سرنخی برای ماجراهای بعدی که رخ داده و یا قرار است در آینده رخ بدهد تبدیل شود. گزارههای موجود را که کنار هم میگذاریم به این نتیجه میرسیم که به همان اندازه که احتمال خودکشی پوراحمد وجود دارد احتمال قتل وی نیز وجود دارد. مسألهای که نیازمند گذشت زمان برای شفاف سازی بیشتر درباره ابعاد مختلف آن است.