خوابی که اردوغان از تنش جمهوری آذربایجان و ارمنستان دیده است

به گزارش نبض بازار حمایت اردوغان از جمهوری آذربایجان در تنش با ارمنستان تنها به خاطر تعصب نژادی نیست.

دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: با منتفی شدن دالان لاچین (به علت عدم انجام تعهدات تامینی ارامنه قره باغ توسط نیرو‌های حافظ صلح روسی) که به مهاجرت اجباری همه ساکنان ارمنی قره باغ به ارمنستان منجر شد، احداث کریدور مورد نظر جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز منتفی شده است. اکنون ترکیه و جمهوری آذربایجان به فکر جایگزنی کریدور مورد نظرشان در شمال رود ارس را به گزینش کریدور ارس در خاک ایران معطوف داشته اند

ساختار اداری- سیاسی قفقاز طبق نظر استالین شکل گرفت تا مانع دستیازی ترکیه به قفقاز شود. این ساختار تا پایان جنگ جهانی دوم کارآمدی داشت. ولی پس از پایان جنگ سرد و تقسیم جهان به دو ژئواستراتژی دریایی (به رهبری ایالات متحده) و ژئو استراتژی زمینی (به رهبری شوروی) و رویارویی این دو ژئواستراتزی، موجب بلوک بندی پیمان‌های نظامی «ناتو» و «ورشو» شد. با پیوستن ترکیه به ناتو، قفقاز منطقه برخورد دو پیمان نظامی مخالف با ظرفیت‌های برخورد ریسک بالا مواجه بود. این نظام دو قطبی تا فروپاشی شوروی کارایی داشت.  

فروپاشی شوروی موجب رها شدن ظرفیت‌های بالقوه در بحران‌های خفته در منطقه شد. تشکیل دولت نواستقلال در جمهوری آذربایجان و گرایش رهبران آن به ترکیه، موجب بروز نا آرامی‌ها در قفقاز و درگیری بین ارمنستان و آذربایجان بر سر مساله منطقه عمدتا ارمنی نشین «قره باغ کوهستانی» در آستانه فروپاشی بلوک شرق شد.

ظهور ترکیه در قفقاز و آسیای مرکزی با معرفی این کشور به عنوان الگوی مناسب توسعه و پیشرفت برای کشور‌های یاد شده از سوی غرب و بویژه ایالات متحده، ظرفیت تاثیر گذاری ترکیه در شکلگیری کشور‌های تازه استقلال یافته افزایش یافت. تشکیل «شورای جمهوری‌های ترک زبان»، با شرکت ترکیه و جمهوری آذربایجان و کشور‌های آسیای مرکزی (به جز تاجیکستان)، به ترکیه امکان داد که در سایه تحریم ایران (و بعد‌ها روسیه) از سوی ایالات متحده و اروپا، روح تازه‌ای در کالبد آنکارا دمیده شود تا در سودای احیای امپراتوی عثمانی باشد.

اردوغان این آرزو و آمال را دنبال کرده و می‌کند. در عین حال با ظهور پوتین در صحنه روسیه از سال ۲۰۰۰ و تاسف وی از فروپاشی شوروی و معرفی این مرحله به عنوان «بزرگترین اشتباه ژئوپلیتیکی»، روسیه نیز درصدد احیای اتحاد شوروی (و به زبانی دیگرجامعه مستقل مشترک المنافع) برآمد. ایده‌ها و آرمان‌های این دو رهبر با دو سودای متفاوت، در شمال غربی ایران به هم رسیدند و هر یک در صدد حذف دیگری بود.

جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ موجب تشدید اوضاع بحرانی در قره باغ شد. جمهوری اسلامی ایران نیز با ایستادگی و پافشاری خواستار غیرقابل تغییر بودن مرز‌های شناحته بین المللی شد که از آغاز فروپاشی شوروی و بحران‌های منطقه ای، از جمله در قفقاز (قره باغ در آذربایجان و اوستیای جنوبی و آبخازیا در گرجستان)، ادعا‌های مرزی و ارضی، قفقاز را به آشوب کشید.

ترکیه با کمک‌های تسلیحاتی و مشاوره‌های نظامی (بنا به برخی منابع حتی در ستاد فرماندهی جنگ جمهوری آذربایجان) در فضای نظامی-استراتژیک جمهوری آذربایجان، موجب پیروزی برق آسای باکو در بازپسگیری اراضی اشغالی قره باغ و پیرامون آن شد.  

این مورد در کنار حضور فعال ترکیه در بخش اقتصادی جمهوری آذربایجان در صنعت نفت و گاز و خطوط لوله در کنار شرکت‌های چند ملیتی، و سرمایه گذاری در ساختمان و شبکه‌های ارتباطی و حتی در عرصه‌های فرهنگی-علمی موجب وابستگی شدید جمهوری آذربایجان به روابط با ترکیه شد که در کنار دریافت تسلحیات از اسرائیل در ازای صادرات نفت (بیش از نیمی از واردات نفت اسرائیل)، علی اف برای خود متحدانی یافت که یکی عضو ناتو و همسایه ایران و دیگری دشمن ایران و فلسطینیان از خارج از منطقه، موجب ناآرامی وبی ثباتی قفقاز جنوبی شده اند.  

در این میان روسیه بازیگر بزرگ منطقه و متحد ارمنستان در پیمان امنیت جمعی و یکی از سه روسای گروه مینسک، با تحمیل موافقتنامه آتش بس (خارج از چارچوب گروه مینسک)، به ظاهر به بهانه حل بحران و ایجاد آرامش در منطقه و در باطن، تکمیل «خط دفاعی حایل بر پیمان ناتو»، مشتمل بر نقاطی در امتداد شمال غربی دریای سیاه (منطقه نظامی روسیه در ترانسنیستریا)، شمال (شبه جزیره کریمه)، شمال شرقی (جمهوری خودمختار آبخازیا از ترکیب جمهوری گرجستان)، این خط را در دریای سیاه کامل کرد.

در عین حال در مرز‌های جنوبی روسیه، اوستیای جنوبی (بخشی از جمهوری گرجستان) در این خط دفاعی واقع شده بود که در سال ۲۰۰۸ با تشکیل دولت دست نشانده روسیه، در امتداد آن خط قرار گرفت.  

در عین حال این خط باید تا مرز جمهوری اسلامی ایران در جنوب قفقاز کشیده می‌شد تا نفوذ ترکیه عضو ناتو به حریم روسیه در قفقاز و جنوب غربی روسیه را مانع شود. تعجیل روسیه در امضای موافقتنامه آتش بس ۲۰۲۰ با جمهوری آذربایجان و ارمنستان نشان داد که این موافقتنامه (خارج از گروه مینسک) سندیت شورای امنیت ندارد و از سوی دیگر طبق مفاد سند، روسیه تامین و تضمین امنیت ارامنه قره باغ را تا ۵ سال و در ۵ سال‌های بعد بر عهده گرفته بود.

جنگ روسیه علیه اوکراین در سال ۲۰۲۲ و کمبود کادر‌های نظامی موجب کم توجهی روسیه به حفاظت از تعهدات و بازگرداندن تعداد زیادی از نیرو‌های آموزش دیده و با سابقه نظامی حافظ صلح روسی به سبب نیاز شدید به نیرو‌های نظامی در جبهه نبرد، تعهد پنج ساله نخست استقرار نیرو و دوره‌های پنج ساله بعد، حتی برای دوره پنج سال آغازین هم عملی نشد.

تغییر در صحنه سیاسی ارمنستان و وازدگی دولت ارمنستان از ابتکار پوتین، موجب کاهش جایگاه روسیه در عرصه منطقه شد. در این میان ترکیه و جمهوری آذربایجان که درصدد دستیابی به فضای جنوبی جمهوری آذربایجان برای ارتباط نخجوان با خاک اصلی جمهوری آذربایجان بودند و نقشه‌های زیادی برای تصرف جنوب ارمنستان و از بین بردن مرز مشترک ایران با ارمنستان داشتند.

با منتفی شدن دالان لاچین (به علت عدم انجام تعهدات تامینی ارامنه قره باغ توسط نیرو‌های حافظ صلح روسی) که به مهاجرت اجباری همه ساکنان ارمنی قره باغ به ارمنستان منجر شد، احداث کریدور مورد نظر جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز منتفی شده است.

اکنون ترکیه و جمهوری آذربایجان به فکر جایگزنی کریدور مورد نظرشان در شمال رود ارس را به گزینش کریدور ارس در خاک ایران معطوف داشته اند که ۳۰ سال است این ارتباط را بر قرار می‌کند.