به گزارش نبض بازار، یکی از مهمترین هشدارهایی که باید به دولتمردان در ایران داد این است که همه کشورها قبل از هر چیز به دنبال تامین منافع خود هستند و چین هم قطعا دنبال ارتباط با کشوری است که تحریم نباشد.
در بحبوحه تحولات در سیاست خارجی ایران، امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین در تاریخ هفتم فروردین ماه ۱۴۰۰ در ابتدا نقطه عطفی در روابط دو کشور و سیاست خارجی ایران قلمداد شد. اما با گذشت نزدیک به دو سال از امضای این قرارداد و عملیاتی نشدن آن این گمانه مطرح میشود که در حال حاضر یا بسترهای لازم برای اجرایی شدن مفاد این سند وجود ندارد یا طرف چینی نمیخواهد برای این سند ریسک کند و در شرایطی که ایران تحت رژیم تحریمها قرار دارد، وارد همکاریهای گستردهتر با تهران شود.
شاید دلیل حساسیت ایران در مورد سفر اخیر شی جین پینگ، رئیس جمهور چین به عربستان سعودی و امضای قراردادهای کلان با سعودیها همین مساله باشد که آنها هنوز هیچ گامی برای اجرایی شدن سند ۲۵ ساله برنداشته اند، اما قراردادهایی که با ریاض بسته اند بسیار گسترده و بلندمدت است.
حتی چینیها امضای سند همکاری ۲۵ ساله را به دورهای موکول کردند که مطمئن شدند ترامپ رفتنی است و احتمالا فرد دیگری وارد کاخ سفید خواهد شد. این در حالی است که در ابتدای امر، ایران سند همکاری ۲۵ ساله با چین را بسیار با جدیت دنبال میکرد و شاهد تلاشهای بسیاری چه در دوره ریاست جمهوری روحانی و چه رئیسی برای امضا و عملیاتی شدن آن بودیم.
مصداق آن هم اینکه ایران یک نماینده سطح بالا یعنی علی لاریجانی را برای پیگیری این پرونده انتخاب کرد؛ بنابراین یک متغیر مداخلهگر در روابط بین تهران و پکن وجود دارد و آن متغیر مداخلهگر، متغیری است که به وضعیت ایران در نظام بینالملل مربوط میشود.
البته تئوریهایی در ایران توسط برخی طرفداران روابط با چین ارائه میشود که امضای توافقنامه ۲۵ساله با ایران در زمان تحریم را نشاندهنده آن میدانند که چین دیگر بازیگری نیست که ریسک مواجهه با آمریکا را به جان نخرد؛ چرا که قدرتش افزون شده است.
اما در عمل در فعل و انفعالات دو سال گذشته این نظریه تا حدودی ابطال شده است. الگوی رفتاری چین گواهی میدهد که این کشور تنها در شرایطی حاضر به ریسک سیاسی و امنیتی است که منافع فوری و حیاتیاش در معرض خطر قرار گیرد و این منافع نسبت مستقیمی با بحث ژئوپلیتیک و دوری و نزدیکی به چین دارد.
به همین دلیل نیز چین در این منطقه حاضر به پرداخت ریسک و هزینه امنیتی نیست و ترجیح میدهد سکوی نفوذش در منطقه از طریق حوزه اقتصادی انجام شود. منطق روابط پکن در منطقه، اقتصادی است و از ابتدا نیز ستون اصلی برای تامین انرژی چین یعنی از اواخر دهه ۸۰ عربستان سعودی و امارات بودند. درواقع ایران به دلیل وضعیت غیرعادی در نظام بینالملل و رژیم تحریمها در عمل از اولویتبندی برای تامین انرژی چین خارج شد.
به بیان دیگر برای چین اهمیت دارد که با کشورهایی وارد تعامل اقتصادی شود که در نظام بینالملل وضعیت عادی داشته باشند و در عین حال از ظرفیت بالایی برای صادرات انرژی برخوردار باشند که ایران از هیچ یک از این دو ویژگی در حال حاضر برخوردار نیست.
تمرکز صرف ایران بر روابط با پکن مطلوبیتهای لازم را از آن کشور نمیکند بلکه لازمه دستیابی به چنین مطلوبیتهایی و همچنین ارتقای کیفی روابط دوجانبه میان تهران و پکن همه جانبه گری در حوزه سیاست خارجی است. یعنی ضمن اینکه تلاش میکنیم روابطمان را با چینیها مستحکم و تقویت کنیم، از عادیسازی وضعیت ایران در نظام بینالملل نیز نباید غفلت کرد.
در چنین شرایطی ایران نیز باید سیاست خارجی خود و مناسبات اقتصادی اش را به گونهای تنظیم کند که روابط دوجانبه با چین را در دل روابط با نظام بینالملل قرار دهد.