صندلی لغزان میرکاظمی و گمانه‌زنی‌ها درباره وزارت نفت

به گزارش نبض بازار، شایعه کنار رفتن مسعود میرکاظمی، بیش از آنکه یک خبر در حوزه کلان اقتصاد و سازمان برنامه باشد، یک خبر نفتی است.

تقریبا روشن بود که رئیسی، رئیس دولت آینده ایران است. چینش کابینه قبل از خود انتخابات شروع شده بود و چه وزارتخانه‌ای مهم‌تر از نفت؟ در این حوزه، دو جریان از دل اصولگرایی نفت فعال شده بود. ۱. جریان جنوب به رهبری جشن‌ساز و حمید دریس ۲. جریان تهران و پایداری با محوریت میرکاظمی، بیات، خجسته و اوجی. فعال شدن این دو جریان سریع به تقابل کشیده شد و وقایع سال ۸۹ در نفت را به‌خاطر آورد.

آن‌روزی‌که میرکاظمی علیه مخزن‌گرایان نفتی، موسوم به جنوبی‌ها ایستاد و آن‌ها را از شرکت مناطق نفت‌خیز تقریبا کنار گذاشت. افتراق دو جریان اصولگرا در نفت، بیشتر از اینکه براساس بینش نفتی باشد، براساس منش سیاسی است. جریان جنوب کمی سنتی‌تر، کمی با ملاحظه‌تر، جریان تهران بی‌پرواتر و تندتر با محوریت پایدارای. اولی پر از ایده‌های نفتی، دومی فاقد ایده و بینش.

در خرداد پارسال، جشن‌ساز با رستم قاسمی مسائل و مشکلات برآمده از ماجرای بابک زنجانی و دادگاه رفتن و محکوم شدن را کنار گذاشتند و یکی شدند.

دیگر چهره‌های اصولگرایی نفت هم گرد این حلقه جمع شدند. از حمید بورد گرفته تا سیدپیروز موسوی و حمید دریس و نورالدین موسی و ... (تماما منتقدان نفتی زنگنه) در دیگر سو هم میرکاظمی حلقه نفتی خود را فعال کرد. شامل مرتضی شاه‌میرزایی، خجسته‌مهر، بیات، چگینی، حسین شیوا و جواد اوجی.

مرحوم رستم قاسمی، کاندیدای جنوبی‌ها بود برای وزارت، جواد اوجی کاندیدای پایداری‌ها. در حلقه میرکاظمی فقط سه نفر قبل از این سابقه معاونت وزیری داشتند: حسین بیات، جواد اوجی و خجسته‌مهر. بیات نسبت به اوجی سیاسی‌تر و شناخته‌شده‌تر بود. جواد اوجی مرد آرام و کم‌حاشیه و احتمالا مطیع‌تری بود نسبت به دیگران. مسعود میرکاظمی با بستن عهد و شرط و شروط اوجی را برگزید.

رقابت بین رستم و اوجی بالا گرفت. مثل بقیه رویداد‌ها و رقابت‌های سیاسی در ایران، اول رقابت شکل گرفت بعد برایش فلسفه و ایدئولوژی نوشته شد. هر دو گروه با توسعه‌گرایان نفتی و تیم زنگنه مشکل اساسی داشتند. مشکل تیم جنوب بینشی و نگرشی بود، مسئله تیم میرکاظمی، سیاسی. تیم جنوب سابقه همکاری و نزدیکی به زنگنه را داشت. آن‌ها در سال ۹۲ برای رای‌آوری زنگنه تلاش‌های بسیاری کرده بودند.

به‌واقع اصولگرایی نفتی از سال ۸۹ دوپاره شد. اما شقه‌شدن‌اش فقط سیاسی و یارگیری بود تا یک اختلاف بینشی سنگین. البته میرکاظمی حرف‌ها و سخنانی عرضه می‌کرد که می‌خواهد تسلط و انحصار یک گروه (جنوبی‌ها) در نفت را بشکند و دست به کار‌هایی هم در طول دوران وزارت‌اش زد، اما وزیر نفت احمدی‌نژاد هم بیشتر از دو سال وقت و فرصت ماندن نداشت و همه آنچه خواسته‌هایش بود در مرداد سال ۹۰ به محاق رفت، اما در خرداد ۱۴۰۰ دوباره زنده شد. آدم‌ها هم تقریبا همان‌ها هستند. انگار نه اینکه ۱۰ سال گذشته است.

جواد اوجی تا پیش از وزارت، مردی کم‌حاشیه و بی‌صدا بود. با اینکه از سوی زنگنه کنار گذاشته شده بود، اما نه مصاحبه شاخصی کرده بود و نه در جلسات علیه قرارداد‌های نفتی و وزارت نفت شرکت جسته بود. کاری که سالاری و خجسته مدام در سال‌های وزارت زنگنه کردند و خود را در نظر‌ها نشاندند.

بیات و خجسته مشخصا خود را شایسته‌تر از اوجی می‌دانستند، برای وزارت. اما نظر پدرخوانده تیم چیز دیگری بود. در آن سو؛ تیم رستم به نظر سرحال‌تر و قبراق‌تر می‌نمود. هم پاکارهایی، چون دریس و نورالدین موسی به میان آمده بودند و هم پرنفوذهایی، چون جشن‌ساز.

ایده برتر هم از آنِ آن‌ها بود. مردان مخزن‌گرا و خودکفایی نفت در تضاد با ایده‌های زنگنه خود را خوب برجسته می‌کردند، اما دیگر رقیب و روبه‌رویشان زنگنه و سیدمهدی حسینی نبود. مشکل‌شان میرکاظمی بود که در تیم رئیسی نفر اول اقتصادی و چینش کابینه با او بود.

دقیقا مشکل جنوبی‌ها از همین‌جا شروع شد. با یک تیم بی‌ایده قرار بود رقابت کنند. آنان در جنگ ایده‌ها رقبایی سر سخت بودند، اما وقتی رقیب در ایده‌های نفتی اصلا حرف و سخنی در چنته ندارد و اساس کنش‌مندی‌اش بر نفوذ زیاد میرکاظمی در ستاد رئیسی است، چگونه باید مانور داد؟ این سوالی بود که جشن‌ساز، نورالدین، دریس و رستم قاسمی از پس آن برنیامدند. مات نفوذ و قدرت شدند.

اینگونه شد وقتی رقابت به مرحله داغ رسید، با اولین ایراد، رستم ضربه فنی شد؛ ماجرای بابک زنجانی. دو چهره معروف جنوبی‌ها، هم رستم قاسمی و هم سیف‌الله جشن‌ساز بازیگران اصلی تحویل نفت به بابک زنجانی بودند و پولی که برنگشته بود. جالب نیست از دل تیم اصولگرا که قاعدتا باید حامی برنامه‌های هم‌تیمی‌های خود باشند این حرف درمی‌آید؟ چالشی که تیم زنگنه دنبال می‌کرد. بله، در رقابت باید هر طوری هست حریف را به در کرد، بعد جای زخم‌ها و شکاف‌ها را می‌شود ترمیم کرد.

جنوبی‌ها دچار سردرگمی شده بودند. به تیم بی‌ایده نفتی چه باید می‌گفتند؟ عاشقان توتال؟ عاشقان چشم‌آبی‌ها؟ اصلا عاشقان چی؟

میرکاظمی صاحب ایده توسعه ۳۵ ماهه پارس جنوبی بود که به ثمر نرسید. بله، میرکاظمی میانه کار عزل شد. وعده ۳۵ ماهه داد؛ ۲۴ ماه بیشتر وزیر نبود. بماند که اگر هم می‌بود، اتفاقی رخ نمی‌داد، اما بهانه برای فرار زیاد بود. اما در خصوص گم شدن دکل نفتی در تیرماه ۹۱ و وزارت رستم چه جوابی بود؟ در خصوص تحویل نفت به بابک زنجانی چه؟ در خصوص ادعای «تحریم بشویم نفت ۲۰۰ دلار می‌شود چه؟» این‌ها ضرباتی بود که تیم جنوبی‌ها از میرکاظمی خورد و وزارت نفت به تیم او واگذار شد. دقیقا هم آنچه پیش‌بینی می‌شد، شد. شاه‌میرزایی، چگینی، سالاری، خجسته‌مهر معاون وزیر و روسای شرکت‌های چهارگانه نفت شدند. بیات و شیوا هم به صندوق نفت رفتند و جا‌های مهم در نفت به حلقه مسعود میرکاظمی رسید.

اما مشکل تیم مسعودخان، از آنجایی شروع شد که وزیرش برجستگی خاصی نسبت به دیگر افراد تیم نداشت و رعایت منزلت یک وزیر برایشان سخت بود. جدی نگرفتن اوجی از معاونین‌اش شروع شد. خبرنگاران نفتی کلی اشاره و ماجرا دیده‌اند از اینکه در فلان برنامه سالاری چه کرد، شاه‌میرزایی چه کرد و خجسته‌مهر و ... تماما بر این مدار که مدیران آقای وزیر را تحویل نگرفتند.

بعید هم نبود، تیمی که فاقد ایده مدیریتی باشد و صرفا براساس الگوی نزدیکی به قدرت به منصب رسیده باشد، همه چیزش براساس گردش قدرت و نزدیکی به آن معنی می‌کند و الان که اوجی وزیر شده بود، برایشان سخت بود. اختلاف اوجی با معاونین‌اش زود آشکار شد و ماجرای تیتر‌های کانال‌ها.


از سوی دیگر، در کابینه منزلت میرکاظمی به خاطر ایده‌های بودجه‌ای‌اش کمتر شد، در رقابت با مخبر. مخبر بر نفت هم سایه انداخته و توانسته بود برای خجسته‌مهر یک لاین حمایتی قومی-همشهری‌بازی فراهم آورد. لاینی که به برجسته شدن دزفولی‌ها در نفت منجر شد.

اما اوجی دیگر آن مرد متین و کم‌صدا نبود و به تکاپو افتاد منزلت خود در نفت را تثبیت کند. اینگونه شد که هر روز خبری می‌آمد که یا شاه‌میرزایی می‌رود یا خجسته یا سالاری. اوجی از هیچ‌کدام دل خوشی نداشت و ندارد. وزیری بدون معاون همراه. اما تا امروز حریف تیم مسعود‌خان نشده و نتواسته است دست به تغییر بزند. ولی گویا اقبال میرکاظمی تا پایان بررسی بودجه امسال در مجلس است.

از سویی او گویا بازی تسلط را به مخبر باخته است و از طرفی هم شنیده می‌شود ناخوشی میرکاظمی هم جدی است و سلامتش نیاز به حراست بیشتری دارد. به‌خصوص اینکه رستم قاسمی ناغافل از دنیا رفت. کنار رفتن میرکاظمی از دولت، بدون شک اولین تاثیرات خود را در نفت می‌گذارد و جلیل و حاج مرتضی و خجسته در نوسان ماندن و رفتن می‌افتند.

اگر میرکاظمی تسلط و سایه‌اش از نفت را از دست دهد، یحتمل اوجی برای یارگیری به سمت جنوبی‌ها بچرخد. خودش بی‌ایده بود و برای کسب حمایت سیاسی به میرکاظمی عرصه را واداد. اکنون هم بی‌ایده است، اما وقتی پدرخوانده نباشد، به سمت جنوبی‌ها می‌چرخد، دور نیست تغییرات اساسی در نفت...